کریشتف کیشلوفسکی اولین فیلمساز لهستانی است که دوربین را بهدرون یک فاحشهخانه برد.
بیشتر سکانس به گفتگوی ژولی و لوسیل میگذرد. طی آن لوسیل از خودش و پدرش میگوید و از این حیث که یکی از معدود سکانسهایی است که چندان به دانستههای ما درباره ژولی اضافه نمیکند (و در عوض لوسیل را بما بیشتر میشناساند) قابل توجه است. بیاییم ببینیم چرا فیلمنامه آبی نسبت به فیلم شاخ و برگ بیشتری دارد. احتمالا کیشلوفسکی از خودش میپرسد چرا این صحنه یا دیالوگ در فیلمنامه هست. برای اینکه این سکانس در مجموع نشان میدهد (مثلا) ژولی خیلی حوصله آدمهای اطرافش را ندارد. خب، در اینجا کیشلوفسکی از خودش میپرسد (موقع بازنویسی سناریو یا موقع تدوین، خیلی فرقی نمیکند) آیا من چنین مفهومی را قبلا توسط فلان سکانس القا نکردهام؟ چرا، بنظرم کردهام. خب پس این سکانس کلا حذف.
برخی از این حذفیات از جنس صحنه فاحشهخانه هستند: صحنههایی که سهم بازیگر مقابل ژولی حداقل باندازه ژولی است. اتفاقی که نهایتا افتاده اینست که ما پس از پایان فیلم میتوانیم ادعا کنیم کمابیش همه آنچه برای شناخت شخصیت ژولی نیاز داشته ایم بهمان داده شده. اما آیا میتوانیم سایر شخصیتها را هم توصیف کنیم؟
البته شخصیتپردازی ناقص پرسوناژهای آبی فقط بخاطر حذف چند سکانس و انبوهی دیالوگ نیست و من معتقدم حتی نسخه اول سناریو هم در این زمینه میلنگد. پایان گنگ فیلم هم کمک زیادی به شناخت ما از آنها نمیکند و شخصیتها همچنان پادرهوا باقی میمانند. مایلم بدانم تعبیر شما از آخرین نمایی که از آنتوان در پایان فیلم هست چیست؟ چقدر آنتوان را شناختهایم؟ این نما چه کمکی به فیلم کرده؟ آدمهایی مثل آنتوان، نسخهبردار، خبرنگار، زن همسایه، وکیل و... مثل اشباح سرگردان در طول فیلم میایند و میروند ولی ما فقط کله آنها را میبینیم. حداقل کاری که در سناریو شده بود (یا باید میشد) افزودن تن و بدن به این سرها بود. هیچ قصه فرعیای در سناریو وجود ندارد و اگر هم بوده در فیلم اثری از آن نیست. در نتیجه همه شخصیتها حول محور ژولی و بطور کامل در خدمت او هستند. البته این بخودی خود ضعف محسوب نمیشود. چه بسیار فیلمهایی که صرفا یک قصه ساده دارند و تا پایان حتی رگههایی هم از یک داستان فرعی در آنها مشاهده نمیشود (سینمای باصطلاح روشنفکرانه اروپا پر است از این فیلمها). اما آیا قصه آبی (؟) بحدی قدرتمند هست که تماشاگر را کاملا درگیر سازد؟ آیا شاخوبرگ (هرچند اندک) فیلمنامههای ماندگار تاریخ سینما بخاطر قصه اصلی ضعیف آن اضافه شدهاند؟ راه دوری نروم. کافیست نگاهی به قرمز بیندازید. فیلمنامهای قدرتمند با داستان (و ساختاری) چندلایه که همه شخصیتهای آن هم از شخصیتپردازی مناسب و نه لزوما دقیق و کامل برخوردارند. تا بعد...