بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

سینمای ناطق ۱۹- آزادی از آن ماست

غیر از قاطبه کارگردانان که عضو حزب باد بودند و حتی دقیقا نمیدانستند که این حزب چگونه عضوگیری کرده، عده معدودی هم بودند که استثنائا معنای سینما را درک کرده بودند و میخواستند فیلمهای ناطق درست و حسابی بسازند. این عده معدود احساس میکردند که تنها ناطق بودن فیلم کافی نیست و تماشاگران به زودی از صدا بخاطر صدا خسته خواهند شد و دوباره تشنه دیدن «فیلم» میشوند. اما علاوه بر آنکه باید با صدابرداران می‌جنگیدند، با این واقعیت بی چون و چرا هم روبرو بودند که در سراسر امریکا هر فیلمی صرفا بخاطر اینکه ناطق بود پول هنگفتی درمیاورد. اما آنان این توانایی را داشتند که صدابرداران را کنار بزنند و هنر سینما را از گودال تئاترهای فیلمبرداری شده یکنواخت و ملال‌آور، رهایی بخشند و در واقع، کارهای پیشروانه این مردان بود که بار دیگر فیلمها را به حرکت درآورد.

مایلم به مساله‌ای اشاره کنم که بنظرم توجه به آن بسیار ضروری و راهگشاست. آن هم این است که در ابتدای سال 1929، ما در صفر مطلق کلوین هستیم. این کارگردانان میخواهند چنین فیلمهایی بسازند اما هیچکس دیگری قبلا چنین کاری نکرده. در نتیجه هیچ الگو، قانون یا سابقه‌ای که به آن متکی شوند وجود ندارد و همه چیز باید فقط و فقط با قدرت خلاقه ساخته شود. هیچکس تابحال فیلم ناطق درست و حسابی نساخته تا بقیه بتوانند حداقل درک کنند که فیلم ناطق درست و حسابی یعنی چه. اینان تکنیکها و شگردهایی را خلق کردند که ممکن است امروزه جزء بدیهیات و یا حتی کلیشه باشد، اما باید بدانیم که خلق کلیشه کار بسیار بزرگ و مهمی است و اینکه روشهای آنان پس از حدود 75 سال نخ‌نما، عادی و پیش پا افتاده جلوه میکند، به هیچ وجه نباید باعث کوچک شمردن تلاشهایشان شود. کافی است فیلمهای آنان را با سایر فیلمهای هم‌زمانشان مقایسه کنید تا متوجه عمق اختلاف شوید.

بین این کارگردانان روی چند نفر تاکید دارم و خیلی خلاصه درباره‌شان خواهم گفت: ارنست لوبیچ، کینگ ویدور، روبن مامولیان و رنه کلر (یا شاید هم کله. کسی میداند Clair در فرانسوی چگونه تلفظ میشود؟). پس از این برنامه، یک میان‌برنامه کوتاه داریم که درباره «دوبله صدا» خواهد بود. پس از چند آگهی بازرگانی به بررسی تاثیر ناطق شدن سینما در چند ژانر مختلف (احتمالا کمدی، گنگستری و موزیکال) خواهیم پرداخت. پس از اخبار، کمال فرم در سینمای ناطق را در آثار فرد آستر و آلفرد هیچکاک جستجو میکنیم. سپس دیالوگ‌نویسی و اجرای آن توسط فرانک کاپرا و جان فورد (جان فورد دهه 30 البته) آموزش داده خواهد شد و پس از یک نماهنگ با صدای افتخاری، پایان بخش سلسله برنامه‌های سینمای ناطق، برنامه‌ایست درباره اورسون ولز، غول ابدی کاربرد صوت در سینما. می‌بینید که برنامه‌های شاد و متنوعی برای این شبکه در نظر گرفته‌ام و تازه داریم به قسمتهای جذابش نزدیک میشویم (تازه کلی مطلب جدید هم ممکن است بعدا به اینها اضافه شود). منتهی مشکل اینست که نوشتن اینهمه مطلب چند ماه وقت میبرد و من بعید میدانم بتوانم خودم را اینهمه تحمل کنم. همچنین وقتی در بلاگ‌اسکای هستید، هر یادداشت بصورت بالقوه آخرین یادداشت شماست. همچنین آدم تنها وقتی میتواند به وبلاگ‌نویسی خودش مطمئن باشد که حداقل کامپیوتر داشته باشد نه اینکه مثل من برای نوشتن هر مطلب این در و آن در بزند. همچنین اصلا و اساسا این موضوع علاقمند و خواننده هم دارد؟!