علاقه هیچکاک به اطوارهای روانشناسانه بر کسی پوشیده نیست و آثار او بارها با مسائل روانی و روانشناسی خوش و بش کردهاند. فیالمثل دیدن ردپای آراء فروید در آثار اواخر دهه 50 تا اوائل دهه 60 او کار دشواری نیست و میتوان حداقل بخشهایی از آثار هیچکاک را از این زاویه نگاه کرد. بیمار روانی و خصوصا سکانس دوش هم، از این حیث قافیه متناسبی دارند.
فهرستبرداری از آنچه در تصاویر دوش روانی میبینیم و مطابقت دادن آنها با مفاهیم نمادین متناظر در نظام معنایی فرویدی، دلالتهای پنهانی سکانس را آشکار میکند و به آن معنای کاملا متفاوت و جدیدی میبخشد. از بین نمادهایی که در اینجا ممکن است بکار بیایند پرندگان، هر نوع لوله، (بعضا) فواره، چاقو، و شیر آب سمبلهای فالیک مردانه هستند. البته خود این نظام معنایی اساسا بشدت فالوس مدار است اما با این حال خالی از سمبلهای زنانه هم نیست. بعنوان مثال اتاق در بسته، حوض یا محل جمع شدن آب، و خود آب نمونههایی از سمبلهای سکسوال زنانه هستند. غیر از اینها تقریبا هر نوع شکل مدور یا دارای حفره هم غالبا نمادی از جنسیت زنانه برشمرده میشود.
برگردیم سر موضوع خودمان. کارد در مفهوم فرویدیاش فالیک است و در این صحنه هم با توجه به ریتم حرکت و کاری که انجام میدهد این مفهوم را تصدیق و تقویت میکند. به شکل و حرکت چاقو توجه کنید: جسم راست و محکمی که با یک ریتم نسبتا سریع و «تکراری»، فرود میاید و «فرو میرود». از سوی دیگر به این نکته توجه کنید که مهمترین انتظار نهفته بیننده از این صحنه با توجه به نماهای قبلی (مثل برهنه شدن ماریون، دید زدن نورمن، و نماهای ابتدایی آرامشبخش زیر دوش) یک مواجهه جنسی است اما فیلمنامه با قتل ماریون به تماشاگر به سختی رو دست زده است. هیچکاک در عوض و در مقام کارگردان، این خواسته را بصورت نمادین برآورده کرده است. سکانس و آنچه در آن میبینید را با این معانی ثانویه فرویدی تطبیق دهید تا وجه نمادین آن رو شود: یک تجاوز جنسی نمادین. بیپناهی زنانه، خشونت ویرانگر مردانه.
پیشنهاد میکنم به محل قرارگیری فرمهای دایرهای شکل (شامل مثلا آبراه حمام، شکلهایی که آب روان میسازد، سر دوش، حلقههای نگهدارنده پرده، چشم ماریون، دهان او در هنگام جیغ زدن، ...) در سکانس، نسبت آنها با نماهای کناریشان و نوع استفاده هیچکاک از آنها توجه کنید. فرض تجاوز تنها وقتی میتواند درست جلوه کند که در هماهنگی موضوعی با بقیه ساختمان فیلم باشد که البته هست. ولی به همین فرضیه هم از دو منظر متفاوت میتوان نگاه کرد. از یک دیدگاه ما شاهد نورمن ضعیف هستیم و کشتن ماریون توسط او، در واقع تقلیدی بیرحمانه و ناخودآگاه (ناخودآگاه؟) از تجاوز جنسی است. یعنی شاید بتوانیم بگوییم نورمن به ماریون تجاوز کرد ولی مدل تجاوز کردن او همینی بود که دیدیم. یعنی او بلد نیست، یا قادر نیست، صورت واقعیتری از تماس جنسی را اجرا کند. اما از دیدگاه دوم و با نگاه از پشت عینکی کاملا متفاوت، اگر همچنان چاقو را فالوس فرض کنیم و علاوه بر آن، فرض کنیم که کسی که زیر دوش ماریون را میکشد از نظر روانی مادر نورمن است نه خود او، آنگاه احتمالا میتوانیم به خودمان اجازه بدهیم که درباره صحنه چنین برداشتی داشته باشیم: مردانگی نورمن، بازیچه امیال و خواستههای مادرش.
به لامتی بیت و سومین پوست در باره ی دوش روانی
خب کم کم بهتر دارم به شان نزول عنوان وبلاگت پی میبرم !
نمی دانم آیا لزومی داشته هیچ کاک بیایید به تمام این نماد ها فکر کند؟ یعنی نماد ها عمدی بودند یا ناخودآگاه ؟
اینکه لزومی داشته فکر کند یا نکند را من نمیدانم باید از خودش پرسید! ولی اینکه عمدی بودند یا کار سهوا اینقدر جالب درآمده، حقیقتش اینست که اشارات گاه و بیگاه هیچکاک به نظریات فروید در آثارش کم نیست. در مورد این صحنه به خصوص، اینقدر صحنه با آموزه های فروید Match است که بسختی میتوانم باور کنم که همه چیز کاملا اتفاقی اینقدر هماهنگ درآمده. ولی بهرحال من ادعا نمیکنم هیچکاک الا و لابد این چیزها را در ذهن داشته. من فقط مدعی هستم که از این دیدگاه هم میشود به سکانس نگاه کرد، و دیدگاه پرتی هم نیست بنظرم. همین.