بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

دوش روانی ۲۲

دادخواستی بی فرجام علیه مجازات نامتناسب

حرکتهای پایین رونده در ترکیب‌بندی‌های تصاویر دوش روانی حضوری موثر و پرمعنا دارند. این حرکتها که عموما مربوط به حرکت کارد و حرکت بدن ماریون میشوند، دائما رو به پایین و در واقع به سمت سقوط ماریون هستند و از این دیدگاه، این حرکت جزئی از حرکت عمومی فیلم تا آن لحظه است. این نیروی رو به پایین در تصاویر سکانس به اشکال مختلف (خرد کردن، خرد شدن و یا افتادن) نشان داده میشود تا خشونت جنون‌آمیز مهاجم و نابودی گریزناپذیر قربانی را مجسم کنند. کارد دائما به پایین کادر فرود میاید و نابود میکند، همچنان که حرکت رو به پایین قربانی هم پس از آنکه مقاومتش در هم شکسته میشود، و حالا که دیگر چاقویی در صحنه نیست، شروع میشود. تن ماریون آرام‌آرام به پایین می‌لغزد و او دستش را ناامیدانه دراز میکند تا از این سقوط جلوگیری کند. این تنها حرکت رو به بالای سکانس است که تاثیر اندک و گذرنده آن لحظاتی بعد با سقوط ماریون محو میشود. این حرکت نامطمئن بشدت سرکوب میشود: علاوه بر ماریون پرده هم سقوط میکند، و در ادامه ماریون در سقوط نهایی‌اش بالاخره کاملا تسلیم میشود و میمیرد. حتی حرکات آب روان نیز در سکانس در همین الگو می‌گنجند و این موضوع خصوصا در نمای آخر که آب مستقیما از دوش به آبراه میریزد به چشم میاید.

همین. متاسفانه توضیح بیشتری ندارم که بدهم!

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 6 خرداد 1385 ساعت 20:55

دارم فکر میکنم موضوع بعدی پست‌هات چی میتونه باشه؟!

[ بدون نام ] 7 خرداد 1385 ساعت 21:17

همین ؟ واقعاْ که همین ؟ ..

مندی 8 خرداد 1385 ساعت 22:56

دوش روانی بیست و چندم

با تشکر از نوشته های خوب شما این یادداشت را جسارتاً‌ بر تتمه ی این بیست و اندی اضافه می کنم ...
اتفاقاً بعدها خود هیچکاک اذعان داشت که صحنه پایین آمدن تدریجی ماریون با الهام از تابلوی مشهور مارسل دوشان تحت عنوان برهنه پایین آمدن از یک نردبان “Nude descending a staircacee "ساخته شده و دقیقاً همانطور که دوشان سعی بر در هم آمیختگی فوتوریسم و کوبیسم داشته او نیز فوتوریسم نهان در وجود نورمن و کوبیسم ذاتگرای ماریون را در هم ادغام کرده است انگار که راهنمای نورمن در این سکانس کسی نبوده جز مفیستوفلس (Mephistopheles) . بدین ترتیب هیچکاک با اشاره به مفیستوفلس هم ادای دینی به فاوست داشته و هم تلویحاً با یک حربه ی فرا پیشتازگرایی (Transavantagardism) به این امر اشاره داشته که آرای سنتی روانکاوان ساختارگرا در باب پدیده ی شر به نوعی ریشه در سرنمون های اولیه ی بشر دارد . گرچه برخی منتقدان شدیداً بر این باورند که تدوین و طرح خواسته یا داعیه برای یک مصداق(referent) (و واقعیت عینی ) در یک سکانس ،برای یک معنا (و استعلای معتبر ) ، برای یک پیامگیر (Addressee) ( و مخاطب ) یا یک پیام رسان (audience) یا برای اجماع مفاهمه ای ( و نشانه ی عام تبادلات نظیر ژانر گفتمان تاریخی ) ضرورتاً در تمامی آثار هیچکاک منجمله اثر مورد ذکر یکسان نیست و راه را برای مبادلات بیشتر ژانر و معنا بسته نگاه می دارد .

.calm down

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد