بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

دوش روانی ۲۷

مدتهاست که معتقدم هیچ چیز کاملا اوریژینالی در دنیا وجود ندارد و آدمهایی که معتقدند یک اثر اوریژینال خلق کرده‌اند یا احمق هستند یا نابغه. حتی آنهایی که خیلی خالص بنظر میرسند هم، از جایی ولو نادانسته تاثیر پذیرفته‌اند. حتی اگر ایده و تحلیل و تفکر هم از خودتان باشد، همه آنها تحت تاثیر پس‌زمینه‌ای شکل گرفته‌اند که دیگر آن پس‌زمینه را نمیتوانید به نام خودتان سند بزنید. نوشته‌های من در این وبلاگ هم از همان اول تا همین آخر همینطور بوده‌اند. یا مثل آبی و هیچی ناخودآگاه و نادانسته از این و آن بلند کرده‌ام و ساده‌لوحانه فکر کرده‌ام خیلی آدم صاحب‌نظری هستم، یا مثل سینمای ناطق آگاهانه و دانسته بلند کرده‌ام، یا مثل دوش روانی نیمه‌آگاهانه و نیمه‌دانسته حرفهای بقیه را با لحن خودم جا زده‌ام. بهرحال، سیاهه زیر فهرست ناقص چیزهایی (چیز: فیلم، کتاب، نوشته دراز، نوشته کوتاه) است که گمان میکنم در سلسله مطالب «دوش روانی» از آنها استفاده کرده‌ام. بعضی‌ها را دقیقا میدانم در کجا چه استفاده‌ای کرده‌ام، بعضی‌ها را هم واقعا نمیدانم چه تاثیری داشته‌اند ولی حتما یک تاثیری داشته‌اند. به قول کیشلوفسکی، ما همه‌مون میدزدیم ولی اگه باهوش باشیم از کارگردانای خوب میدزدیم. بعد، اسمشو میذاریم تاثیر.

+ Psycho (Collector's Edition)
+ Psycho (IMDb)
+ Psycho (IMDb Message Board)
+ The Making of 'Psycho' (IMDb)
+ Psycho (Wikipedia)
+ Psycho, Robin Wood
+ Film as Film, Victor F. Perkins
+ The Liveliest Art, Arthur Knight
+ Hitchcock, Helen G. Scott & Francois Truffaut
+ Analytical Essay: Alfred Hitchcock, Psycho, Joanna Stevens
+ Hitchcock Blonde
+ The Oxford History of World Cinema, Geoffrey Nowell-Smith
+ Elements of Fiction, Robert E. Scholes
+ The Art of Murder, Iain Morrisson
+ Psycho shower scene
+ Hitchcock and the Subconscious: Hidden Persuaders to Sway the Emotions
+ Viewing Hitchcock through Freud, Matthew M. Wylie
+ The Parlor Scene in Psycho, Michael Schmidt
+ Vertigo and Psycho, Hitchcock and the Psychoanalysis, Sara Bizarro (Google-translated version)
+ Hitchcock's Psychoanalysis, Mikiro Kato
+ Essay Sample on "A Thematic Analysis of Alfred Hitchcock's Psycho"
+ Alfred Hitchcock - A Silent Vision
+ Psycho (1960), Roger Ebert
+ Psycho (1960), Tim Dirks
+ Psycho (1960)
+ Psycho (1960)
+ Cutting The Flow: Thinking Psycho, Bill Schaffer
+ Psycho Analysis, Paula Hunt

نظرات 10 + ارسال نظر
mn 27 خرداد 1385 ساعت 04:22

قربون هیچکاک

طناز 27 خرداد 1385 ساعت 23:39 http://haziyan.persianblog.com

یک جور اعتراف!!!

راس و 28 خرداد 1385 ساعت 12:10 http://zian.persianblog.com

از هرجا هم که تاثیر گرفته باشی به نظر من تنها نوشته های درست و حسابیه که توی کل اینترنت پیدا می شه! یه کسی بهشون فکر کرده ، توشون روح دمیده! حالا بی مار بودنش دیگه مشکل من نیست.

[ بدون نام ] 28 خرداد 1385 ساعت 22:03

وقتی که وجدان به حرف در میاد!
غیر اوریجینال بودنش مهم نیست. اینکه به اطلاعات من اضافه شد مهمه!

کلم 28 خرداد 1385 ساعت 22:13

حداقل اینجوری خیال ما رو از اعتبار و صحت نوشته هات مطمئن کردی.

هنوز هم معتقدم که «قاعده‌ی بازی» را بلد نیستی...

و امیدواری برای اینکه برای ادامه‌ی اینجا مقداری «تنوع» را هم در نظر بگیری.

دو توضیح:
۱:حتی اگر به موضوع «ارژینال بودن» نگاهی نسبی داشته باشیم٬ باز هم نمی‌شود این موضوع را رد کرد. مثلا اشاره به پس‌زمینه آثار می‌کنی و می‌گی که «آن پس‌زمینه را نمیتوانید به نام خودتان سند بزنید». اما من فکر می‌کنم که دقت نکردی که خیلی‌ها به راحتی از کنار این پس‌زمینه می‌گذرند و فقط بعضی هستند که از این پس‌زمینه را برای خلق یک اثر استفاده می‌کنند. دوست گرامی! خودت را درگیر این فکر‌ها نکن. سعی کن از استعداد‌ات بیشتر از این‌ها استفاده کنی. من فکر می‌کنم که تو می‌توانی یک اثر «کاملا» ارژینال خلق کنی.

۲: در مورد «قاعده‌ی بازی» شاید کمی سخت گرفته باشم. در واقع وقتی این نظر پایینی را دادم مقداری پشیمان شدم. اینجا لازم است توضیحی بدهم: قاعده‌ی بازی در «آوردن منابع» به نظرم این است که منبع هر مطلبی را که عینا نقل می‌کنیم یا از جایی ترجمه می‌کنیم٬ همراه با خود مطلب بیاوریم (بهتر است به شکل پانویس این کار را انجام دهیم). وقتی همه‌ی منابع را در پایان کتاب/تحقیق/مقاله بیاوریم بدون آنکه مشخص کنیم که هر یک از منابع به کدام بخش از نوشته‌ مربوط می‌شود٬ این به نظر من مشکل دارد. مشکل‌اش این است که این وسط اگر هم چیزی را با اطلاعات خودمان و با ادبیات خودمان نوشته باشیم٬ مشخص نمی‌شود. یعنی خواننده نمی‌داند که کدام قسمت‌های نوشته به این منابع مربوط می‌شود و کدام قسمت‌های آن به اطلاعات و ادبیات خود نویسنده. و خلاصه آنکه همه چیز به ضرر نویسنده‌ تمام می‌شود. این نظر من است. در درست بودنش اصرار ندارم. ببخش اگر ناراحتت کردم.

خودم 30 خرداد 1385 ساعت 20:59 http://psycho.blogsky.com

1. همچنان به عدم اصالت اغلب چیزها معتقدم، چون نفهمیدم راجع به اصالت اثر چه فرمودید. سه بار هم خواندم. از لطفتان در جمله پایانی بند 1 هم سپاسگزارم.

2. گمانم از یک وبلاگ با مطالب کاملا غیررسمی و نامعتبر (بنا به طبیعت وبلاگ) نباید انتظارات زیادی داشت. مطمئن باشید که بنده برای اعلام منابع در نوشته‌های رسمی‌ترم «قاعده بازی» را رعایت کرده‌ام. احتمالا در این جمله این معنا مستتر است که بنده جسارتا قاعده بازی را «بلد»م، لیکن این بازی آن بازی نیست.

3. دوش روانی یک مطلب آماده نبوده که صرفا انتشار قطعه قطعه داشته باشد. واقعا همینطوری، اندک اندک، شکل گرفت و اگر به قصد وبلاگ نوشته نمیشد میتوانست چیز خوب(تر)ی باشد. باور بفرمایید در معرفی منابع عملا ممکن نیست (نبود) که به روش پیشنهادی شما عمل کنم. بهتر آنست که با این روش کار نکنم تا اینکه ناقص اجرایش کنم.

4. شخصا با اینکه اینطوری «همه چیز به ضرر نویسنده تمام میشود» هیچ مشکلی ندارم. اگر خوانندگان فکر کنند همه اینها حاصل ذهن خلاق من بوده به من چیزی اضافه نمیشود و اگر تصور شود بنده یک نسخه‌بردار و یا حتی سارق تمام‌عیار هستم هم چیزی از من کم نمیشود. غیر از عنوان منبع لینک منبع را هم گذاشته‌ام و مقایسه و مقابله کاملا میسر است.

5. پویان عزیز و دوست‌داشتنی و صادق و صریح، ازت بابت خیلی چیزها ممنونم. کسی به این مفتی‌ها نمیتواند مرا دلخور کند و البته من بر خلاف تو بر درست بودن نظراتم اصرار دارم، ولی نه آنقدرها.

6. ...

شهاب 2 تیر 1385 ساعت 03:52 http://8club.blogfa.com/

سلام

تصویر 5 تیر 1385 ساعت 08:20 http://naghdefilm.blogfa.com

روانی عزیزم سلام!
آبی را دوستت دارم
از وب خوبت ممنونم.با اجازت لینکت را پیوند کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد