بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

سینمای ناطق ۳۰- پایانی نیست

بطور کلی تکامل فیلم ناطق از صامت سریعتر بود اما تحولات آن مانند تحولات فیلم صامت مشخص و ناگهانی نبوده است. در جریان تکامل سینمای ناطق شخصیتهای کمتری دیده میشوند که مثلا بشود گفت این شخص این کار را کرد و آن آدم آن راه را کشف کرد. در مورد صدا، کسی مانند گریفیث نبود که مواد اولیه «دوربین» و «میکروفون» را بگیرد و از ترکیبش چیز جدیدی خلق کند. تکنیکهای فیلم ناطق هم بسرعت در همه جهان یکدست و یکنواخت شدند. تفاوتهایی که در دوره صامت یک فیلم فرانسوی یا روسی را از یک محصول هالیوود متمایز میکرد کلا از بین رفت. آثار سینمایی کشورهای مختلف پس از ظهور صدا از حیث سبک و اسلوب کمتر با هم اختلاف داشتند و دارند. مثلا دیگر کمتر چیز جدیدی مثل سمبولیسم فرانسوی، مونتاژ روسی و اکسپرسیونیسم آلمانی خلق شد و وجه تمایز آنها را باید بیشتر در موضوع (و نوع نگاه به موضوع) فیلمها جستجو کرد که بشکل غیر مستقیم (و گاهی هم مستقیم) نماینده عکس‌العمل هر کشور در برابر مسائل بزرگ ملی و جهانی بودند؛ مسائلی مثل بحران اقتصادی امریکا، جنگ جهانی دوم، سالهای دشوار پس از جنگ، وضعیت شیر تو شیر دهه 60 در جهان، جنگ ویتنام، طیف وسیع دولتهای چپگرا، و...

با کمی اغماض میتوان گفت مسائل فنی مشابهی تقریبا همزمان در همه کشورها طرح شد و راه‌حلهای نسبتا مشابهی هم برای آنها پیدا شد. اول دوره تئاتر توی قوطی پیش آمد که با تمام توان از صدا بخاطر صدا استفاده کرد و پرده سینماها را با تئاترهای فیلمبرداری شده پر کرد. بعد دوره آزمایشگران بود. دوره مردانی که علیه دوربین بی‌حرکت و گفتگوی تئاتری برخاستند و خواستند بخشی از حرکت فیلم صامت را به فیلم ناطق برگردانند، و تلاش کردند تا از صدا برای منظوری مهمتر از نقل کلمات سناریو استفاده کنند. پس از دوره افراط در بکار بردن صدا، دوره تفریط فرا رسید و فیلمسازان در تکیه کردن بر عنصر تصویری فیلم زیاده‌روی کردند. تازه از اواسط دهه 1930 به بعد بود که جستجوهای آهسته و البته مداومی برای یافتن تعادل و نسبت ترکیب صدا و تصویر شروع شد که این جستجوها نهایتا تقریبا در همه جا به پدید آمدن یک شکل سینمایی عمومی منجر شد که نه تئاتر توی قوطی است، و نه از آن نوع فیلمهایی که هیچکاک زمانی آنها را «ناطقهای صامت» نامید.

بهرحال، فیلمسازان مبتکر سالها سرگرم تکمیل و نازک‌کاری ساختمان فیلم ناطق بودند و در این مدت راههای تازه‌ای برای ایجاد تعادل میان بازی بازیگران و سایر اجزای صحنه یافتند. همچنین کشف کردند که چگونه میتوان تاثیر گفتگو را به وسیله آمیختن آن با عوامل صرفا حسی مثل موسیقی و صداهای برانگیزنده قویتر کرد. برای ابداع یک چیز بدیع قاعده و قانون خاصی وجود ندارد اما برخی از کارگردانها آنقدر استعداد داشتند که توانستند از همه عوامل فیلم صامت در ساخته خود استفاده کنند، و جای خودشان را هم بین هنرمندان محبوب و مطلوب صنعت سینما باز کردند. دیگران آثار آنها را با دقت مطالعه کردند، از آنها تقلید کردند و از آنها الهام گرفتند. دیگران دیگری هم پیدا شده‌اند و میشوند که از این دسته تقلید کنند، و الهام بگیرند، و نتیجه این آثار و این روند به صنعت سینما غنا میبخشد.

 

خب، تمام شد! موضوع سینمای ناطق بالاخره تمام شد. برخی حوصله‌ام را در رونویسی(!) اینهمه مطلب ستودند و برخی هم با دلگرمی دادن هایشان از همان اول منتظر بودند که یا قطع شود یا تمام شود! از همه متشکرم. حالا تمام شد. چطور بود بنظرتان؟