بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

دیگر تمام شد آن همه

آقایان، خانمها، به احترام همگی شما کلاهم را برمیدارم و کمر خم میکنم. راستش آنقدرها هم که به نظر میرسد کار آسانی نیست، ولی بهرحال در پایان هر برنامه‌ای باید خداحافظی کرد و بعد از دو سال و نیم وبلاگ نویسی، شاید اکنون بهترین وقت باشد تا کمی هم وبلاگ ننویسی کنم.

 

آدیوس آمیگوس.

نظرات 16 + ارسال نظر
زاوش 7 تیر 1385 ساعت 10:25

دیگه نمیخوای وبلاگ بنویسی یا دیگه نمیخوای درباره دوش روانی بنویسی؟ در هر صورت بد شد. از این تصمیم خوشم نیومد!

kurosh 7 تیر 1385 ساعت 11:21

دقیقا منظورت از این پست چی بود ؟
اینکه میخوای نوشتن در اینجا رو ادامه ندی یا اینکه قواعد ساختگی که بعضی ها برای وبلاگ نوشتن گذاشتند رو رعایت نکی ؟

حالا نمی‌شه هر وقت حوصله کردی یه چیزی بنویسی؟ هر چند که وبلاگ ننویسی هم خودش لذتی داره. البته تا مدتی. بعد دلت تنگ میشه. تجربه‌ش کردم من. درواقع من هم الان در حال وبلاگ ننویسی‌ام. همش دارم سعی می‌کنم که دوباره وبلاگ «نویس» شم.

سجاد 8 تیر 1385 ساعت 16:30

تو هم هی میشینی و فکرای جدید به سرت میاد ها!
وبلاگ ننویسی دیگه چی صیغه ایه؟ من تو دور دنیا ۲ تا وبلاگ بیشتر نمی خوندم (ر.ک به نظر پایینی !). حالا خب چرا ؟

تصویر 9 تیر 1385 ساعت 09:08 http://naghdefilm.blogfa.com

ناراحت شدم

امیر 10 تیر 1385 ساعت 23:57 http://callmedesdinova.blogspot.com

امیدوارم اگه حسشو داشتی برگردی ... در ضمن نظر تو فکسون یادت نره بدی برا فیلما ...
به امید دیدار

حمید 11 تیر 1385 ساعت 01:08

به مادرم گفتم دیگر تمام شد...

آمیگو 11 تیر 1385 ساعت 13:02 http://nahoft.mihanblog.com

تا اونجایی که بنده تحقیق کردم این آدیوس آمیگو معنای مثبتی نداره. یه چیزیه تو مایه های برو به درک.

[ بدون نام ] 12 تیر 1385 ساعت 12:46

من بدم نیومد.
مطمئن بودم اینجوری می شی.
بد نبود ولی....
وسواس برای رعایت قواعدی که واسه خودت گذاشته بودی و همه رو ملزم به اجراشون می دیدی!!
تبریک.

چه حیف! من عاشق اینجا بودم. راس می گم!

الهام 31 تیر 1385 ساعت 14:13 http://elhamnaghdi.persianblog.com

خیلی کار خوب و هوشمندانه ای است .... خوشم آمد
البته منظورم این نیست که از اینجا بدم می اد من همه ژستها رو خوندم ... ولی خوب دیگه ... کار آدم باهوشه ...

[ بدون نام ] 4 مرداد 1385 ساعت 17:23

اعتصاب بسه! حودتو لوس نکن لطفا. هر چقدر هم کم و ساده ولی بنویس. هر چی بیشتر از این محیط جدا باشی بر گشتن سخت تره.

ciao

[ بدون نام ] 18 مرداد 1385 ساعت 17:25

به جهنم که که میخوای وبلاگ ننویسی کنی.
معلومه هر چند وقت یکبار یه سری به وبلاگ میزنی تا ببینی کی برات نظر داده و کی چی گفته. بعد اوناییکه خوشت نمی آد رو پاک میکنی. پس نگو وبلاگ ننویسی.
مثلا الآن چون بهت توهین میکنم نظرم تا چند ساعت آینده پاک میشه. آشغال روانی.

پیمان 22 مرداد 1385 ساعت 20:13 http://malidarreh.blogfa.com

من هم یه همچین کاری کرده بودم.
تقریبا برای چهار ماه.
اما پشیمون شدم و دوباره شروع کردم اما خوب ... تو رو نمیدونم.
از لفظ «...کمی هم وبلاگ ننویسی...» بر میآد که شاید برگردی اما زمانش معلوم نیست!
اینکه گفتی : «...به احترام همگی شما کلاهم را برمیدارم و کمر خم میکنم. ...» یه مقدار خودخواهانه بود.
در واقع باید بگم چنین فروتنی نشان از اوج غرور هستش.
نمی دونم چرا دارم این چرندیات رو مینویسم. من که تا حالا اینجا نظر نداده بودم!!؟!!
به هر حال موفق باشی

رفتی؟... به سلامت... همه ما باید یه روز بریم دیگه.......

کافه کتاب 28 شهریور 1385 ساعت 14:10 http://ketaban.blogfa.com

نه خواهش می کنم!
اونم الان که من تازه پیداتون کردم! با نظر خوبی که در مورد فیلم امیلی در سایتhttp://www.fexon.com/ داده بودین!
برگردین!
به خاطر خدا برگرددین!
منتظرتون هستم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد