بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

سینماى ناطق ۶- تلاشهاى فاکس

نفوذ فیلمهاى صدادار در اواخر سال 1926 بحدى رسید که نم‌نمک سینمادارهاى مهم امریکا متقاعد شدند سالنهایشان را براى پخش صدا سیم‌کشى کنند. در همین ایام کمپانى فاکس به ریاست ویلیام فاکس با گامهایى بشدت سنجیده و حساب‌شده توانست تا حدودى بازار تک‌قطبى فیلمهاى صدادار را بر هم زند تا ویتافون و کمپانى وارنر بطور مطلق یکه‌تاز نباشند.

یکی از شرکاى سابق دوفارست به نام تئودور کیس دستگاهى براى ضبط صدا روى فیلم ساخته بود که کمابیش هم‌سن فونوفیلم دوفارست بود. فاکس در سال 1926 با پرداخت یک میلیون دلار به کیس حقوق استفاده از این دستگاه را بدست آورد. (یک میلیون دلار همین امروز هم کم پولى نیست، چه برسد به حدود 80 سال پیش!) اسم این دستگاه شد Fox-Case و یک سرى فیلمهاى کوتاه هم با استفاده از فاکس‌کیس و براى رقابت با ویتافون ساخته و به نمایش عمومى گذاشته شد. طبیعتا وقتى شما یک تکنولوژى را در اختیار دارید و با آن فیلم کوتاه میسازید، براحتى میتوانید فیلم بلند هم بسازید. در نتیجه فاکس مشغول شد و براى فیلمهاى داستانى خود هم آهنگ ضبط کرد. اولین فیلم بلند محصول فاکس که براى آن آهنگ ضبط شد کلاسیک افتخار به چند؟ به کارگردانى رائول والش بود (که آنزمان در استخدام کمپانى فاکس بود و سالى 3-4 فیلم برایشان میساخت). سال بعد ویلیام فاکس امتیاز اسفاده از یک اختراع آلمانى به نام Tri-Ergon را هم خریدارى کرد. ترى‌ارگون نیز صدا را روى فیلم ضبط میکرد و نه تنها مستقل از پسرعمو هاى امریکاییش ساخته و تکامل یافته بود، بلکه سابقه آن نیز اندکى بیشتر بود (ساخت نخستین ترى‌ارگون به سال ۱۹۱۸ برمیگردد).

از آوریل 1927 فاکس تولید سلسله فیلمهاى Fox Movietone News را آغاز کرد. این فیلمهاى کوتاه (مثل این، عموما کمتر از 1۵ دقیقه) نخستین فیلمهاى خبرى (newsreel) ناطق تاریخ هستند و فاکس هر ماه یکى از آنها را بیرون میداد. بلافاصله بازار این ایده جالب و بسیار درخشان گرفت و فیلم ماه ژوئن که کلا درباره استقبالهاى پرشور از Charles Lindnbergh بود مردم را دسته دسته بسمت سالنهاى سینما کشاند. (کما اینکه ربع قرن بعد بازجوییهاى سناتور کفاور، اینبار با وسیله‌اى به نام تلویزیون دقیقا بلایى مشابه بر سر مردم آورد. کلا مردم هر عصر را باید با روش همان عصر میخکوب کرد!) خلاصه عین برنامه صندلى داغ کم‌کم انواع آدمهاى ریز و درشت جلوى دوربین و میکروفون اخبار موویتون قرار گرفتند. تماشاگران هم از دیدن آدمهایى مثل بنیتو موسولینى، جرج برناردشاو و رئیس‌جمهورشان کیف میکردند. دیدن و شنیدن شوخیهاى برناردشاو درحال قدم زدن در باغچه خانه‌اش، یا دیدن رئیس‌جمهور وقت امریکا (کالوین کولیج) با کلاه‌پر سرخپوستان و شنیدن صداى سوگندخوردنش براى پیوستن به قبیله Sioux واقعا گیرایى خاصى داشت. ولى این چیزها، "برنامه‌هاى اضافى" نوظهورى بودند که خارج از جریان اصلى صنعت فیلمسازى قرار داشتند. حالا دیگر نیاز به یک جرقه، حسابى احساس میشد. بگذریم...

این بغل لینک یک وبلاگ (احتمالا ادبى،اجتماعى) چندنفره به نام میان‌برهاى سى‌ثانیه‌اى را اضافه کرده‌ام. تقریبا در مورد هیچکدام از مطالبش سر در نمیاورم که درباره چیست و یا حداقل چه چیز ویژه‌اى درش نهفته که ارزش بازگویى داشته (در واقع، خیلى کم توانستم از سطح به عمق حرکت کنم). ولى بهرحال از فرم روایت کردنشان خوشم آمد. (لینک از وبلاگ فکسون)