بهرحال، واندنبودنمایر در فیلمهای کیشلوفسکی نقشی فراتر از یک آهنگساز دارد. او واسطهایست برای تبیین روابط بین آدمها. در زندگی دوگانه ورونیک، ملودی کنسرتویی که ورونیکا اجرا میکند (در میمینور گمانم)، بعدا توسط ورونیک به شاگردانش تمرین داده میشود تا نشانگر همسویی تمام و کمال علایقشان باشد. در آبی، پاتریس فینال کنسرتو را برمبنای آثار واندنبودنمایر ساخته. ژولی پس از یافتن نت فینال، آنرا نزد خود نگه میدارد تا از عدم تکمیل کنسرتو مطمئن باشد. اما، بعد وقتی ژولی به اولیویه کمک میکند تا کنسرتو را تمام کند، تنها یادگاری که ژولی از پاتریس پیشش مانده را به اولیویه میدهد. پاتریس از طریق ژولی به یاری اولیویه آمده است. ورقهای که ژولی آنرا برداشت تا باعث افزودن فاصلهاش با دیگران (و فاصله دیگران با هرآنچه به او و پاتریس مربوط است) شود، نهایتا سبب شد ارتباط او با پیرامونش کامل شود.
واندنبودنمایر حضور فعالتری در سرخ دارد. واندنبودنمایر نقطه اتصال والنتین، آگوست و قاضی است. علیرغم همه تفاوتها و عاداتشان، دستکم هرسه به او علاقمندند. وقتی قاضی، والنتین را به برداشتن باقی پولش امر میکند، دست والنتین را در کلوزآپ میبینیم که پول را از روی یک پوستر واندنبودنمایر برمیدارد. قطعا تنها دلیل این کیوزآپ نمایاندن واندنبودنمایر است. اولا بعد از این همه سال چهرهای هم برای این نام پیدا میشود (نامش کنار تصویر چاپ شده، البته فقط MAYER معلوم است و همین کافیست)، ثانیا از علاقه قاضی به او آگاه میشویم، ثالثا تصویری را بخاطر میسپاریم که نیم ساعت بعد، کاور CD واندنبودنمایر میشود (مکث کوتاه روی دستی که CD را در دست دارد برای یادآوری تصویر است). فروشنده به والنتین میگوید همین الان آخری را فروخته. از نظر من، نبودن CD یعنی اینکه برای والنتین نزدیک شدن به قاضی چندان هم آسان نیست. هرچند که غیرممکن هم نیست: فروشنده میگوید باز هم از این CD میاورند. فلو و فوکوس نشان میدهد آخرین CD را آگوست برده. یعنی آگوست و والنتین دقیقا روی یک چیز متمرکز شده بودند و در یک زمان هردو به یک چیز گوش میدادند. والنتین فقط چند ثانیه دیر جنبید: هرکدام آنرا نمیبردند، دیگری به آن میرسید.
زمانی انتشارات دانشگاه آکسفورد طی نامهای از کیشلوفسکی درخواست کرد تا اطلاعاتی درباره واندنبودنمایر در اختیار آنان بگذارد. کیشلوفسکی در پاسخ نوشت که دوستمان اساسا وجود خارجی ندارد و واندنبودنمایر همان پرایزنر است. بلافاصله آکسفورد نامه کیشلوفسکی را پاسخ داد: ما کاملا حساسیتهای جنابعالی را در خصوص فاش نشدن منابعی که در اختیار دارید درک میکنیم. لیکن درخواست ما فقط ارائه اطلاعات اندکی درباره زندگی و آثار اوست. کیشلوفسکی اینبار سعی کرد مساله را واضحتر شرح دهد. بعد نامه سوم و... پس از ششماه بالاخره کیشلوفسکی پاسخ دادن به نامهها را رها کرد! تا بعد...