سکانسی که برای بار اول ژولی با ساندرین (یا برعکس) دیدار میکند، نمونهای درخشان از نظر دیالوگنویسی است. دیالوگها تا حد ممکن خلاصه یا حذف شدهاند و حالات و حرکات چهره دو بازیگر جای آن را گرفته است. آنچه از دیالوگها باقی مانده، عصارهایست که جز تعریف قصه، بخوبی شخصیت ساندرین را بما میشناساند. ژولی ساندرین را صدا میزند: "ببخشید..." ساندرین بسوی صدا برمیگردد. ژولی را میبیند. نزدیک میشود و روبروی ژولی میایستد. "شما معشوقه شوهر من بودین؟" ... "بله"
آشکارا ژولی انتظار چنین صراحتی را نداشته و شوکه شده. اما سعی میکند بر اعصابش مسلط باشد تا ساندرین متوجه تغییر حالتش نشود. میدانیم آنها بواسطه پاتریس همدیگر را میشناسند. وقتی ژولی ساندرین را صدا میکند، او بلافاصله ژولی را میشناسد. جا خورده و برای اجتناب از رویارویی دیگر خیلی دیر شده، ولی اصلا خود را نمیبازد: بله؟ (یعنی امری داشتین؟!). ژولی هم میداند که ساندرین او را شناخته. بنابراین صاف میرود سر اصل مطلب: "شما معشوقه شوهر من بودین؟"..."بله" ساندرین میتواند انکار کند: "بله؟! حالتون خوبه؟ مطمئنید منو با کس دیگه اشتباه نگرفتین؟" و از این حرفها. اما دلیلی برای انکار وجود ندارد. او میگوید بله و اصلا حاشیه نمیرود. این نحوه جواب دادن، تماشاگر را هم مثل ژولی تحت تأثیر قرار میدهد. کیشلوفسکی اصلا کنش را دراماتیزه نمیکند و ما را با واقعیت عریان روبرو میکند. بی هیچ شاخ و برگ اضافی، همچون سکانس آگاهی ژولی از مرگ خانوادهاش.
پشت سر این شوک، شوک دوم وارد میشود: ساندرین از پاتریس حامله شده. خانمی وارد میشود و گفتگو موقتا قطع میشود. سکوت این فرصت را بما و ژولی میدهد که مساله را هضم کنیم و با آن کنار بیاییم. آبی پر است از این اوج و حضیضها که بعد از یک رویداد غیرمنتظره، کارگردان برای درک آن به تماشاگر فرصت میدهد. ولی سفید و سرخ از این لحظات کمتر دارند. اگر در آبی، یک ضربه ناگهانی است و بعد وقفهای طولانیتر، درعوض در سفید و سرخ این شوکها در مدت بیشتری وارد میشود تا تماشاگر راحتتر با آن کنار بیاید. این یکی از دلایلی است که روایت سفید و خصوصا سرخ یکدستتر و در نتیجه فیلمها روانتر از آبی است. بگذریم، گفتگوی صریح طرفین پیش میرود و ژولی کمکم از ساندرین خوشش میاید. یکی مثل خودش، با لحنی گزنده و کاملا رک. نورپردازی و رنگبندی گرم سکانس باعث میشود صحنه با وجود اتفاقات درون آن، تلخ و دفعکننده نباشد. سکانس بعدی مکمل این سکانس است.
حضور افتخاری کارول و دومینیک در آبی، با حضور افتخاری ژولی و ساندرین در سفید دَر! تا بعد...
(تکمیلی واندنبودنمایر: دیروز مطلب شرق درباره پرایزنر را خواندم. بجز مطالب نادرست و بازگویی اشتباه اسامی، میخواهم بخودم بقبولانم که لااقل بخشی از آن اوریژینال است نه ترجمه. ولی...)