صحنهها یا تصاویر کوتاه بسیاری در آبی کیشلوفسکی هستند که بنحوی دلالت دارند بر آنچه فیلم در مورد آن است: آزادی. بعنوان مثال، چندبار در آبی تلویزیون و آنچه نمایش میدهد در کانون توجهات قرارمیگیرد. در اوایل فیلم ژولی مراسم بخاکسپاری پاتریس و آنا را از تلویزیون میبیند. او همچنین از طریق تلویزیون از وجود معشوقه پاتریس آگاه میشود. مادر ژولی هم دائم و بصورت کاملا منفعل در حال تماشای تلویزیون است. همه اینها درحالیست که وقتی مادرش از او میپرسد که آیا تلویزیون تماشا میکند پاسخ ژولی "نه" است. اما جالبتر از خود تلویزیون، چیزیست که نمایش میدهد. این تصاویر معمولا بنحوی به آسمان، نشانی از آزادی و رهایی، برمیگردند. تصاویر از چتربازان، و تصاویری از آنانی که از ارتفاع زیاد میپرند. در این تصاویر آزادی بیحد و حصر نمایش دادهمیشوند. حتی وقتی اولیویه تلویزیون کوچکی برای ژولی میاورد تا شاهد مراسم باشد، وقتی آنرا روشن میکند اول تصاویری از یک چترباز را میبینیم که در آسمان معلق است. خزعبلاتی هم که مادر ژولی تماشاگر آنهاست، عموما توی همین مایههاست؛ همچنین همه تصاویر تلویزیون در یک چیز اشتراک دارند: رنگ غالب همه تصاویر، آبی است! [عکس یک/دو/سه/چهار]
مثالهایی دیگر: هنگامی که اولیویه روبروی ورودی منزل ژولی میایستد و ثابت به بیرون مینگرد، دیوارهای محصورکننده محیط خانه به دروازهای رو به فضای باز ختم شدهاند. کیشلوفسکی باز هم پنجشش ثانیه روی نما تامل میکند. در جای دیگر، وقتی ژولی در منزلش با پیانو قطعهای را مینوازد که پاتریس بر مبنای آثار واندنبودنمایر ساخته، پشت سر او استخری را شاهد هستیم. همینطور تابلویی بزرگ به دیوار تکیه دادهشده که دریا و آسمان تقریبا تمام فضای تابلو را اشغال کرده. باز هم علاوه بر نمادگرایی، رنگ غالب آبی است. چند نمونه دیگر اینشکلی هم هستند که برای من معانی مشابهی دارند.
هیچکدام از این صحنهها، نقش کلیدی در فیلم ندارند و بنظر من تنها ارزش بصری زیباییشناسانه دارند، بعبارت دیگر، این تصاویر را میتوان بیشتر نشأتگرفته از کارگردانی دانست تا فیلمنامه. در نتیجه اگر فرض کنیم تصاویر هیچ ربطی هم به آزادی ندارند، اتفاق خاصی نمیافتد؛ اما من شخصا دوست دارم که آنها را جزیی از بیانیه فیلم در مورد آزادی بدانم و با این فرض، فیلم بیشتر مرا بخود جذب میکند. این که شعار فیلم به اشکال مختلف در فیلم ارائه شود، ایدهایست که بیشتر در آبی به چشم میخورد و در سفید و سرخ اثر کمتری از آن هست. از طرف دیگر، تصاویر و صحنههایی هم در آبی هستند که با روشی مشابه، کارکردی متضاد دارند: تصاویری که نشاندهنده محدودشدن آزادی و دربندبودن هستند. همانطور که در سفید، صحنههای نمایانگر نابرابری کم نیستند. تا بعد...