بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

دوش روانی ۲۵

دوش روانی نشانه‌ای از قدرت تصور ذهنی، استحکام و انسجام شکلی، و تسلط لحظه به لحظه‌ی بی‌نظیر هیچکاک است که با تغییرات ملایم و بسیار ظریف، افکار و عواطف را منتقل میکند (بی‌نظیر یعنی «بی‌نظیر». حواستان هست که با چه جسارتی دارم واژه‌ها را به کار می‌برم؟!). هیچکاک در هنگام ساخت فیلم در اوج قله هیچکاک بودنش بود و موفقیت او در این سکانس موفقیت هر فیلمساز عالی‌ای را که در اوج توانایی خود کار میکند به بهترین وجه نشان میدهد. او موقعیتی ایجاد میکند که در آن موثرترین استفاده او از ابزار و وسیله بیانی هم متظاهرانه جلوه نمیکند. خب، راستش فیلمهای خوب فیلمهایی نیستند که هیچ فشاری وارد نمیکنند، بلکه فیلمهایی هستند که اهمیت درک شده و تاثیر پذیرفته شده توسط بیننده برابر با تاکید اعمال شده توسط فیلمساز هستند. این نوع فیلمها جلب توجه نمیکنند مگر اینکه خودمان را جای کارگردان بگذاریم و کمی به مسائل و مشکلاتی که او در جستجو برای نظام و معنا با آنها مواجه بوده فکر کنیم. در شبکه بین واسطه‌های بیانی (شامل کنش، تصویر، تدوین، دکور، نور، صدا، مکان و...)، هر چقدر که هر عنصر در هماهنگی بیشتر و بهتری با بقیه عناصر باشد و از کل و جزء شبکه یک معنای واحد استنباط شود، برای ترکیب حاصله میتوانیم ارزش بیشتری قائل شویم.

در چنین سطحی از وحدت بیانی، دیگر کسی از شما نمی‌پرسد که کی در خدمت کی است و مثلا آیا مونتاژ به خاطر کنش معنا پیدا میکند و یا برعکس، مونتاژ باعث شده که نگاه منحصربفرد ما به کنش جهت‌دهی شود. این سوالها در چنین سطحی بی‌معناست و به قضیه مرغ و تخم‌مرغ میماند. هیچکاک خصوصا در مورد دوش روانی، نمیگذارد بفهمیم که بالاخره آیا در حال یافتن سبکی است که مناسب موضوع او باشد و یا نه، موضوعی را یافته است که به او اجازه میدهد سبک خود را به بهترین وجه به کار ببرد. بهمین جهت تلاش برای ارائه تحلیل صرفا محتوایی یا صرفا شکلی از این سکانس نه تنها ناممکن، که اساسا اشتباه است چون این دو چنان در هم آمیخته‌اند که محلول حاصل تفکیک‌ناپذیر جلوه میکند. این کارهایی که حضرات میکنند و میگویند «از دیدگاه فرم» فلان است و «از دیدگاه محتوا» چنان است، بنظرم در واقع تفکیک صوری ناگزیر و موقت این دو برای تسهیل حل (تحلیل؟) مساله است. مثل اینست که بخواهیم انتگرال دوگانه بگیریم. یک بار نسبت به متغیر اول انتگرال میگیریم و دومی را ثابت در نظر میگیرم، و بار دوم بالعکس. اصل مساله فرقی نکرده است.