بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

پاچینو - دونیرو (۶)

بازیهای آل پاچینو نوعاً بسیار انرژیک و برون گرا هستند که شاید میراث سالهای طولانی بازی در صحنه تاتر باشد، اما هر چه که هست باعث شده که نحوه بازی او بین هنرپیشگان مطرح، مطلقا منحصربفرد باشد. خیلی بعید است تابحال جملاتی شبیه: "فلانی فکر میکنه آل پاچینوئه" یا "ادای آل پاچینو رو درآوردن" را نشنیده باشید. همه اینها نشان میدهد که ما آل پاچینو را بعنوان یک بازیگر بزرگ قبول داریم، ربطی هم به این ندارد که ما چقدر از فن بازیگری سر درمیاوریم یا فاکتورهای لازم را برای خوب بودن یک بازیگر میشناسیم (خیلیها عبارت "آل پاچینو" را بکار میبرند بدون آنکه فیلمی از او دیده باشند یا حتی دقیقا بدانند آل پاچینو چیست! بنظر من امروزه استفاده از عبارت آل پاچینو به یک خرده فرهنگ تبدیل شده). یکی از دلایلش این است که ما چیزی را که بچشم میاید بخاطر میسپاریم. اگر بازیگری نقش یک راننده تاکسی عادی را طوری بازی کند که آن راننده کاملا عادی بنظر برسد، آنوقت کار بسیار مهمی انجام داده است، اما این از چشم ما پنهان میماند، چون همه چیز عادی بنظر رسیده و ما چیزی بچشممان نیامده است. اما بازیهای پاچینو ابدا چنین نیست. او اگر راننده را بازی کند، ما واقعا در فیلم یک راننده معمولی را میبینیم و هیچ سندی هم نداریم که بگوییم این راننده به فلان دلیل، عادی نبود؛ اما بازی پاچینو مشخصه هایی دارد که نقش را کاملا نشانمان میدهد و ما احساس میکنیم که او راننده را خیلی خوب "بازی" کرده.

بازی آل پاچینو "کل واحد"ی است که در هر فیلم رنگ و لباس عوض میکند و بشکلی درمیاید. اما گویی یک شخصیت اصلی وجود دارد که در همه فیلمها حضور دارد. ما از آل پاچینو بطور کلی تصوری داریم که ثابت است و هر فیلم او را هم مصداقی برای آن میبینیم. این شخصیت کلی یکبار به شکل یک دزد درمیاید، یکبار به شکل یک پلیس، یکبار به شکل یک گنگستر، یکبار به شکل یک معتاد و...اما ما در همه آنها شخص واحدی را مشاهده میکنیم. انگار بین مثلا سانی در بعدازظهر سگی (1975 - سیدنی لومت) و سرهنگ در بوی خوش زن (1992 - مارتین برست) شباهتهایی هست، حتی با وجود اینکه دو دهه اختلاف سن دارند. انگار این شباهتها بین خیلی از کسانی است که پاچینو آنها را نشانمان داده. گویی روح واحدی در کالبد همه شان هست. این روح هم از تکنیک بازیگری پاچینو نشأت میگیرد.

عصبانی یا عصبی شدنهای او کمابیش مشابه هم است یا از فرمهای کلی معدودی تبعیت میکند، همینطور مثلا تأسف خوردنش، یا خستگی اش. اینها همه مثل هم بنظر میرسند چون کارخانه تولیدی همه شان "تکنیک پاچینو" است. اما او هر بار با توجه به کاراکتر، رنگ و لعاب خاصی به آن بخشیده. شیوه خاص او باعث شده که اگرچه بعنوان نمونه، یاغیگری ای که در شخصیتها میبینیم مشابه هم هستند، اما هرگز نمیتوان گفت که "پاچینو کاری نکرده و این نمایش یاغیگری را میتوان به جای آن یکی هم استفاده کرد." چون هر یک برای آن کاراکتر خاص در شرایط همان یک فیلم Customize شده است.