بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

سینمای ناطق ۲۳- رنه کلر (۱)

قرابتهای شکلی و معنایی فیلمهای آزادی از آن ماست (1931 - رنه کلر) و عصر جدید (1936 - چارلی چاپلین) پیش و بیش از آنکه شاهدی باشد برای آنکه بگوییم چاپلین شیفته ایده کلر شده، یکی از مهمترین مدارکی است که نشان میدهد فیلمهای کلر و حتی فراتر از آن، روش فیلمسازی او چه تاثیر عمیقی روی چاپلین گذاشته. رنه کلر تصور چاپلین از مفاهیم زمان، زمان‌بندی، کمدی و ساختمان قصه را تغییر داد. نمیدانم علاقه‌ام به او را چگونه توصیف کنم. برای من رنه کلر، همیشه بعنوان فرانسوی‌ترین فیلمساز فرانسوی تاریخ سینما باقی خواهد ماند.

فراز و نشیب دوران کاری رنه کلر چندان زیاد نبوده و بجز فیلمهای آخرش، تقریبا همه فیلمهای ناطقش یا شاهکارند و یا با کمی اغماض میتوان شاهکار نامیدشان. آنطور که تاریخ نقل میکند بعنوان روزنامه‌نگار و منتقد شروع کرد و در سال 1920 وارد عرصه بازیگری سینما شد. اولین فیلمش را در 1923 نوشت و ساخت و با همان چند فیلم اولش نام او آنقدر بزرگ شده بود که ولادمیر مایاکوفسکی (نویسنده بزرگ روس) سناریویی را مخصوص او نوشت که البته هیچگاه ساخته نشد. در 1926 اولین و تنها نوول خود را منتشر کرد و در سال 1927 با کلاه حصیری ایتالیایی تلفیقی از کمدی، هجو، آوانگاردیسم، اقبال عمومی، مدرنیته و سنت را تجربه کرد.

شاید نخستین کارگردانی که ارزش صدای فیلم را «کاملا» دریافت رنه کلر فرانسوی بود. کلر که از ابتدا با فیلم ناطق مخالف بود، کم‌کم دریافت که برخلاف تصورش استفاده از صدا بمعنای نابودی هنر فیلم نیست. او فهمید از صدا برای بیان تصویری میتوان بعنوان نوعی کانترپوان یا مکمل، و نه جایگزینی برای آن، استفاده کرد. کلر اصرار داشت که برتری عنصر تصویری فیلم باید محفوظ بماند و میگفت فیلم ناطق نباید به اصطلاح خودش تاتر توی قوطی (Canned Theater) باشد. رنه کلر تفکرش را (که در آن زمان کمابیش انقلابی بود) با اولین سه فیلم ناطقش و در سالهای 1930 و 1931 به بهترین شکل ممکن اثبات کرد: زیر بامهای پاریس، میلیون و آزادی از آن ماست در واقع «مانیفست سینمای جدید» بودند و باعث شدند کلر بیش از هر کارگردان دیگری در جهان مورد تحسین و تقلید قرار گیرد (بد نیست بدانید در این آخری، مارسل کارنه دستیار رنه کلر بود). او در این سه فیلم حداقل مکالمه را بکار برد و از موسیقی، آواز دسته‌جمعی و سروصدا برای تکمیل و توضیح تصاویر فیلم استفاده کرد. کلر با بکار بردن صدا که نه مطابق، بلکه مخالف تصویر عمل میکرد روح تازه‌ای در سینما دمید.

از آنجا که نخستین فیلمهای ناطق رنه کلر همچون فیلمهای صامتش کمدی و رقص و آوازی بودند، او در آنها جسارتی به خرج داد که برای کارگردانان فیلمهای جدی بیشتر شبیه رویا بود. موضوع فیلمهای این فیلمسازان وادارشان میکرد روشهای ساده‌تری را بکار ببندند و تلاش آنها برای واقعی نشان دادن فیلم، شکستن قراردادهایی را که با ظهور میکروفون پدید آمده بود تقریبا غیرممکن میکرد. اما رنه کلر میتوانست صداهای قراردادی را نشنیده بگیرد و مثلا سروصدای خیابان یا کارخانه را - تا وقتیکه به کارش نیاید - حذف کند. دنیای فیلمهای کلر متعلق به خود او بود، و او هر کاری که میخواست با آن میکرد.