بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

دوش روانی ۱۲

این یادداشت شاید توضیحی باشد بر یادداشت شماره یازده.

یک. در یادداشت قبل به مهمترین تصاویری که دستخوش سانسور شدند اشاره کردم: از صحنه چشم‌چرانی نورمن دو پلان حذف شده است که یکی همانی است که عکسش را گذاشتم و دیگری نمای بعدی آن که اکستریم‌کلوز آشنای چشمان نورمن است. این دو نما به این علت حذف شده‌اند که برای آن زمان بیش از حد صریح و جسورانه به حساب می‌آمده‌اند. سانسور دوم هم روی نمای مورد اشاره نویسنده فیلمنامه اعمال شده که نمایی کامل از پشت جسد مقتول بوده که از جلو و عمود بر دیواره وان روی آن افتاده. این نما هم در سال 1960 بسیار بی‌پرده و «وقیح» بوده است چون تا آن زمان چنین برهنگی‌ای سابقه نداشت (اولین صحنه حاوی برهنگی، تازه آنهم نه به اندازه نمای حذف شده مورد بحث، در سمسار سیدنی لومت است). بد نیست به محل این نماهای مرحوم در فیلم و خصوصا نسبت‌شان با دوش روانی توجه کنید. اولی در سکانس قبل از دوش و دومی در پایان سکانس دوش بوده‌اند. آنچه به وضوح احساس میشود این است که هیچکاک نماهای اضافی‌ای را در قبل و بعد از دوش روانی جاسازی کرده تا «دیده» و سانسور بشوند و خود دوش از دست سانسور در امان بماند. هر دوی این نماها نسبت به استانداردهای زمانه بسیار پیشروانه بوده اند و از قبل هم مشخص بوده که برای آنها مجوز پخش صادر نخواهد شد. حتی به احتمال قوی هیچکاک روی حذف آنها حساب باز کرده بوده چون در صورت وجود به خود سکانس دوش آسیب می‌خورده و این موضوع خصوصا در مورد نمای دوم کاملا محسوس است. تمام این کارها برای این بوده که مبادا خود دوش روانی مورد غضب قرار گیرد و حساسیت اداره سانسور را برانگیزد. جالب اینجاست که همین هیچکاکی که حذف این دو نما را به راحتی پذیرفته، چقدر سرسختانه مقابل حذف چند فریم از اصل دوش روانی مقاومت کرده است. جالب‌تر اینجاست که گاس ون‌سانت در بازسازی روانی تصور کرده هیچکاک واقعا دلش می‌خواسته این دو نما در فیلم باشند اما زورش نچربیده و در نتیجه هر دوی این نماها در نسخه بازسازی شده موجود هستند! (درمورد نمای اول، فیلم او از نمای سانسور شده نسخه اصلی هم اندکی فراتر میرود. متوجه هستید که؟!)

دو. تا سال 1967 و قبل از ظهور MPAA کنترل فیلمها بر عهده اداره هیز بود. داستان این اداره هم اینطوری است که در اواخر سال 1922 و پس از رسوایی‌های اخلاقی اهالی هالیوود و فشارهای فزاینده مردم و دولت امریکا و اعتراضات چندجانبه به محتوای فیلمها کمپانی‌های اصلی فیلمسازی با اینکه به خون هم تشنه بودند با هم در این موضوع متحد شدند و سازمان تهیه‌کنندگان و توزیع‌کنندگان فیلم امریکا (MPPDA) را با دو هدف اصلی تشکیل دادند: دفع خطر سانسور دولتی و ایجاد سانسور داخلی و سر و سامان دادن به فیلمها برای آنکه مردم از حسن نیت تهیه‌کنندگان خاطرجمع شوند (کار دیگر این سازمان هم یکی کردن قوانین انجمنهای سانسور محلی و ایالتی بود). اعضای این سازمان قرار گذاشتند که موازینی تعیین کنند و همه آن را رعایت کنند و برای تضمین اجرای آن هم یک نفر را در راس سازمان گذاشتند که عین تزار بر استودیوها حکومت میکرد. این شخص Will Hays، رئیس کمیته ملی حزب دموکرات و مقامی مذهبی و دارای منزلت اجتماعی بود. MPPDA که کم‌کم به اداره هیز معروف شد در سال 1927 فهرست «نباید»ها و «مراقب باشید»های خود را تصویب و از سال 1930 همه را وادار به اجرای آنها کرد. اسم اینها را هم گذاشتند کد تولید یا کد هیز. «نباید» شامل چیزهایی مثل نمایش روشهای جنایت، بوسیدن یا در آغوش گرفتن شهوانی، مصرف مواد مخدر، هرگونه برهنگی افسارگسیخته یا اغواگر، نمایش اعضای جنسی کودکان، توهین به مقدسات، ازدواج دو نفر از دو نژاد مختلف، دست‌انداختن کشیش‌ها و... بود و «مراقب باشید»ها هم، خشونت بیش از حد، فروش زنها، نمایش زنان خودفروش و از این قبیل. فرمول هیز از نیمه دهه 50 به مرور زمان کارایی خود را از دست داد و با تحول فرهنگی جامعه امریکا در دهه 60 شروع به یک عقب‌نشینی سنگر به سنگر کرد. ساخت و اکران دو فیلم چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد و آگراندیسمان، تیرهای خلاص را به اداره هیز زد و دوران MPAA شروع شد.

سه. بر خلاف امروز در آن ایام بین سانسورکننده و سانسورشونده یک واسطه وجود داشت که در واقع وکیل‌مدافع طرفین بود و نقطه نظرات هر یک را به دیگری انتقال میداد. سازندگان فیلم و اداره هیز هیچگاه با هم روبرو نمی‌شدند و همه چیز از طریق امثال لوییجی لوراسکی رد و بدل میشد. شایعه مشهوری هست که سانسورچی‌ها از هیچکاک خواستند که در سکانس دوش لحظه بسیار گذرایی را که [بدل] جنت لی را برهنه نشان میداد از فیلم حذف کند و هیچکاک که تمایلی نداشت گوشزد کند که مردم با لباس زیر دوش نمیروند خیلی راحت و بدون حذف حتی یک فریم آن را به انجمن سانسور برگرداند و آنها هم با خیال اینکه هیچکاک اوامر آنها را اجرا کرده به فیلم مجوز نمایش دادند. جدا از اینکه این قضیه زیادی کمدی بنظر میاید و فقط برای خواندن و لبخند زدن مناسب است، آنچه نادرستی آن را بیشتر نمایان میکند این است که سازندگان این شایعه با ساز و کار سانسور در آن ایام و حضور و وظایف واسطه کذایی آشنا نبوده‌اند. شایعه دیگری نیز میگوید روانی بدون مجوز اداره هیز توزیع شد که نمیدانم چطور میشود با ارائه فیلم به اداره سانسور و همینطور سانسور شدن آن تطبیقش داد.

چهار. حالا دیگر بیمار روانی را به این دلیل که ما را کمابیش می‌ترساند در ژانر ترسناک طبقه‌بندی می‌کنند، ولی در زمان نمایش فیلم تماشاگران آمیزه‌ای از لذت اروتیک آمیخته با ترس را تجربه می‌کردند که در قالب هیچ ژانری قابل توضیح و طبقه‌بندی نبود. گرچه فیلم در زمان نمایش خود به دلیل افراط در نمایش سکس و خشونت توسط منتقدین مورد تمسخر قرار گرفت اما واقعیت این است که روانی تأثیرگذارترین فیلم هالیوودی در زمان خودش بود (و تابوهای فراوانی را هم شکست. از نشان دادن کشیدن سیفون برای اولین بار در تاریخ سینما بگیر تا پوشش حداقلی و نمایش معنادار سینه‌بندهای سفید رنگ، قتل مقتول برهنه، روابط نامرئی مثلثی و غیره و غیره). سکس در آثار هیچکاک و خصوصا این فیلم کارکرد یک راز سرپوشیده را دارد و موفقیت‌های تجاری هیچکاک در بهره‌گیری از این راز به‌رغم بی‌مهری اولیه منتقدین نقش مهمی در محکم کردن جایگاه استفاده حسی (و بعضا جنجالی) از سکس و خشونت در سینمای آمریکا بازی کرد. اگر امروزه افراط‌گری‌های فیلم، عادی و حتی قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسد به این خاطر است که آمیزه سکس و خشونت در روانی تبدیل شد به الگویی برای یک سری فیلمهای ترسناک در همان مایه و نیز سرمشقی برای تریلرهای اروتیک پرهزینه. روانی نماینده نقطه عطف مهمی در تاریخ سینمای امریکا است: دورانی که تجربه دیدن فیلمی از جریان اصلی (تاکید میکنم: جریان اصلی) فیلمسازی تبدیل به شور و لذتی جنسی شد؛ همانند تجربه سادومازوخیستی سوار شدن بر یک ترن هوایی در شهربازی که لذت نهفته در آن دقیقا در همان بی‌ثباتی و حرکتهای تند و نامتعادلش نهفته است.

نظرات 1 + ارسال نظر
دیگری 11 فروردین 1385 ساعت 23:17 http://otra.persianblog.com

سال نو مبارک.سه مطلب جدید و جالب خواندم. (بهار آنست که خود ببوید،نه آنکه تقویم بگوید! ) جالب بود. و مطالب روانی.اما تقویم شمسی ما هم بین ۵۰ تقویم موجود در دنیا دقیق ترین است و بهترین.با این همه بهار آنست که خود ببوید.

سلام و سال نو تو هم مبارک. اصلا بحث بر سر این نیست که تقویم ما بهتر است یا تقویم بقیه، همانطور که خودت گفتی بحث بر سر بوی خود بهار است! در ضمن، شعر از سلمان هراتی است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد