بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

دوش روانی ۹

مواجهه ماریون و نورمن بیتس را از جهاتی میتوان هسته مرکزی فیلم دانست. مساله مهم در دو سکانس اتاق نشیمن و دوش، چرخش کامل پلات و در عین حال عدم ایجاد گسستگی در ساختمان فیلم است. توازن بین دو قهرمان به تماشاگر کمک میکند که حذف ناگهانی ماریون بسرعت جبران شود و آنچه مهم است اینست که تماشاگر از قهرمان نسبتا عادی به غیرعادی و از رفتار وسواسی ماریون به رفتار روان‌پریش نورمن سویچ کند و در عین حال احساس ناپیوستگی در او بوجود نیاید.

در طول فیلم هیچکاک هرگاه دو تصویر از یک شخصیت نشان داده خواسته دوگانگی و دووجهی بودن او را خاطرنشان کند. بخاطر بیاورید هنگامیکه ماریون در خانه‌اش برای فرار آماده میشود تصویر او را در آینه می‌بینیم، و حالا هم وقتی نورمن از ماریون دعوت میکند تا به نشیمن بروند سایه او روی دیوار بازتابانده شده. در اتاق ظاهرا فقط یک منبع نور (آباژور) هست و محل نشستن دو شخصیت و در نتیجه نوع نورپردازی آنها اولین گامها برای شخصیت‌پردازی هستند. مثلا ماریون نزدیکتر به منبع نور است و چهره او بخوبی نوردهی شده. علیرغم آنکه او یک سارق است اما انرژی مثبت صحنه روی او متمرکز است و مثلا تاریک و منفی نشان داده نشده (عکس 1). از سوی دیگر نورپردازی ناقص نورمن موجب ایجاد سایه و ایجاد خط جداکننده تاریک و روشن روی چهره او شده که احتمالا اشاره‌ای به دوگانگی‌های شخصیت اوست (2). به رنگ لباس شخصیتها هم توجه کنید.

علاوه بر نور، توجه به زوایای دوربین هم که به خوبی بین ماریون و نورمن کنتراست ایجاد میکند، خالی از لطف نیست. ماریون راحت روی صندلی لم داده و غذا میخورد. دوربین هم تقریبا در ارتفاع چشم انسان است و نمایی عادی به دست داده اما در عوض دوربین نورمن از زاویه پایین تصویر میگیرد. این دو نما به خودی خود چیزی ندارند اما کنارهم‌گذاری و اینترکات‌ها آنها را واجد معنا میکند. نمای نورمن نمایی غیرعادی است و در تقابل با نمای ماریون، بی‌نظمی و عدم توازن دنیای نورمن را نشان میدهد.

اما میزانسن هیچکاک برای درک وضعیت سکانس بیشترین کمک را میکند. کارگردان باز هم سمپاتی ماریون را تقویت میکند و بخشی از آن را با اجزاء صحنه انجام میدهد. مثلا اجزاء ترکیب‌بندی لطیف قاب ماریون و خطوط منحنی آن در تقابل کامل با ترکیب شکننده و خطوط صاف قاب نورمن است که بیشتر خطوط آن بجای هارمونی، تقاطع را القا میکنند. بعنوان نمونه، مثلا به شکل قاب عکسهای هر نما توجه کنید. قاب عکس پشت سر ماریون دوار است اما قاب عکسهای پشت سر نورمن مستطیلی هستند (متاسفانه ابعاد تصاویر DVD که من عکسها را از آن گرفته‌ام با ابعاد اصلی فیلم تفاوت دارد و با حذف بخشی از بالا و پایین کادر به فرم نامأنوس 1:2 تبدیل شده. شما خودتان بالا و پایین کادر را حدس بزنید!). میزانسن دو قاب علیرغم آنکه المان‌های اصلی‌شان در طول سکانس ثابت میماند، به تدریج تغییر فرم میدهند (5 تا 8). میدانید، گفتگوهای سکانس جوری است که کم‌کم نورمن خودش را به ما و ماریون تحمیل میکند و ماریون نیز در مقابل ذره ذره عقب‌نشینی میکند. میتوان در یک تقسیم‌بندی کلی سکانس را به ترتیب زمانی به سه قسمت تقسیم کرد. قسمت اول لحظات ابتدایی سکانس است که بخاطر تازه وارد بودن نورمن در فیلم هنوز ماریون قدرت اصلی است:

بعد با جلو رفتن سکانس نورمن آرام آرام خودش را بالا میکشد. خصوصا پس از پایان شام ماریون، توازن قوای نسبی ماریون و نورمن بهم میخورد و نورمن نیروی برتر صحنه میشود. به نماهای متقاطع عکسهای 5 و 6 دقت کنید. ماریون با دستهایش آرنجش را گرفته و حالتی کاملا بی‌دفاع و تنها افتاده دارد حال آنکه نورمن فضای باز و وسیعی را در اختیار دارد و بسیار راحتتر بنظر میرسد. با اظهار نظر ماریون راجع به مادر نورمن، نورمن شروع به حمله میکند. در نماهای مربوط به عکسهای 7 و 8 نورمن به دوربین نزدیک شده و کل قاب را پر کرده. متناسب با لحن موثر نورمن، ماریون هم قافیه را باخته و تا حدودی ترسیده. با دیالوگ‌نویسی حساب‌شده و تصویرسازی درخشان، نورمن رفته‌رفته قدرت اصلی صحنه میشود و سمپاتی تماشاگر را بدست میاورد. علاوه بر همه اینها، این حالت تهاجمی انگار زنگ خطری است برای آنچه بعدا اتفاق خواهد افتاد.

و بالاخره در پایان سکانس ماریون با تصمیم به بازگرداندن پولها دوباره خودش را تثبیت میکند. تماشاگر دوباره توجهش به ماریون جلب میشود و در نتیجه همه این رفت و برگشت‌ها، تماشاگر نسبت به هرکدام از این دو شخصیت سمپاتی خواهد داشت. این بار نماهای پیاپی رو به بالا از ماریون قدرتمند (9)، و نمای رو به پایین از نورمن که حالا در مقابل ماریون ضعیف بنظر میرسد (10):

همین. نکته‌ای که ذکرش بنظرم ضروری است نحوه استفاده هر دو بازیگر از دستهایشان است که تاثیر مهمی در ادراک تماشاگر نسبت به آنها دارد. همچنین غیر از سه عاملی که به آنها اشاره کردم (نور، دکوپاژ، میزانسن) یک عامل مهم دیگر در این سکانس هم حائز اهمیت است و آن، طراحی صحنه و بخصوص حضور پرندگان است که مجال و تقریبا سواد بررسی آنها نیست. خلاصه کنم؛ سکانس نشیمن دو کارکرد اصلی دارد. اول وارد کردن نورمن به فیلم و ایجاد سمپاتی تماشاگر با او، و در نتیجه آن (دوم:) بی‌معنی، غافلگیرکنندگی و غیر قابل پذیرش بودن هرچه بیشتر سکانس قتل.

نظرات 2 + ارسال نظر
مک 16 اسفند 1384 ساعت 14:29 http://www.silencia.blogfa.com

این سکانس را به خاطر پرنده ها دوست دارم ..

انیقما 18 اسفند 1384 ساعت 22:48

در وبلاگت همونی هستی که در واقعیت. البته من واقعیتتو ندیدم ولی به نظرم تو واقعیت نداری. حالا که واقعیت نداری چرا اینا رو می نویسی ملتو می ذاری سرکار؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد