بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

دوش روانی ۴

یک. اول اشاره‌ای به اشاره سناریست به قضیه کتاب کنم. روانی از روی نوول کوچکی به همین نام نوشته Robert Bloch ساخته شده است. هیچکاک با تنها 9000 دلار حقوق این کتاب را بصورت ناشناس خرید چون اگر نویسنده میدانست دارد نوول را به «آلفرد هیچکاک» می‌فروشد هرگز حاضر نبود حقوق اثرش را اینقدر مفت واگذار کند. میگویند هیچکاک تا جایی که میتوانسته نسخه‌های چاپ شده نوول را خریده تا کمتر کسی با ماجرای فیلم آشنا باشد. همچنین ظاهرا نورمن بیتز در کتاب آدمی میانسال، کوتاه، چاق، بدطینت و خبیث و اینها تصویر شده، اما هیچکاک او را تبدیل به جوانی جذاب، مطبوع و خوش‌قیافه کرد و به سناریست جوانش گفت که شخصیت او را چیزی شبیه «مثلا» تونی پرکینز (!) در نظر بگیرد. نیازی به توضیح نیست که این کار چقدر و چگونه به فیلم قوت بخشیده.

دو. نویسنده فیلمنامه اقرار میکند که صحنه دوشی که او نوشته بود چیزی نبود که الان در فیلم دیده میشود. نکته مهم (از نظر من) مقایسه تلقی‌های کارگردان و نویسنده از یک موقعیت است. نویسنده آنرا بسیار ساده تعریف کرده و هیچکاک آنرا به چیزی که الان هست تبدیل کرده. تصور کنید این صحنه واقعا به همان سر راستی‌ای که در سناریو بوده ساخته میشد. جدای از این مساله که بخاطر تصویرسازی واضحش قطعا با مشکل سانسور روبرو میشد، خشونت عیان نیز آنرا مبدل به سکانس مشمئز کننده و در عین حال پوچی میکرد که نمونه‌های آنرا در انبوه فیلمهای مهوع رده ب امریکایی در اواخر دهه 80 و اوائل دهه 90 میلادی (که بوی گندشان دنیا را برداشته بود) فراوان دیده‌اید. خشونت صحنه قتل، حالا بدون آنکه نشان داده شود منتقل شده است.

سه. هیچکاک نیازی ندیده به نویسنده فیلمنامه توضیح دهد که میخواهد چه بلایی سر این صحنه بیاورد. او همیشه در جریان روند نوشته شدن سناریو بود و برای پیاده‌سازی هر صحنه، میدانست چه میخواهد و چه خواهد کرد. بهمین خاطر شاید لزومی نمی‌دیده همه جزئیات در فیلمنامه آورده شود. همچنین علیرغم اینکه برخی سناریست‌های او معتقدند باید نام او نیز کنار نام آنها بعنوان نویسنده فیلمنامه می‌آمده، اما خود هیچکاک دوست نداشت نامش در تیتراژ با این عنوان هم ذکر شود. دلیلش را نمیدانم، ولی احتمالا همین که قبل از عنوان فیلم عبارت Alfred Hitchcock's می‌آمده نشان می‌داده که فیلم به تمامی متعلق به اوست.

چهار. میتوان اینطور فرض کرد که هیچکاک می‌دانسته که این صحنه اجرایی عادی نخواهد داشت و (مثلا) مونتاژ فشرده و سرگیجه‌آوری از زوایا و حرکات مختلف خواهد بود. این یک آگاهی اولیه است اما او نیاز داشته تصویری عینی از این تصور کلی داشته باشد. هیچکاک حسب عادت مالوف، همیشه از استوری‌بورد استفاده میکرده اما در این سکانس برای اولین بار از استوری بورد چیزی بیشتر از یک درک کلی یا دکوپاژ یا چه و چه انتظار دارد. این بار او جزئیات دقیق‌تر و تصاویر بیشتری میخواسته، و احتمالا ساول باس برای همین عینیت‌بخشی وارد ماجرا شده است. با داشتن استوری‌بورد سکانس، حالا هیچکاک خودش را کاملا مسلط به صحنه احساس میکند. میداند چه چیزی از آب در خواهد آمد، و برای آن باید چه کند. صد البته کار ساول باس در آن روزها صرفا کشیدن طرحها نبود و بخاطر همفکری با هیچکاک درباره چگونه بودن این صحنه است که نام او بعنوان مشاور تصویری (Pictorial Consultant) در عنوان‌بندی فیلم آمده.

پنج. آنطور که من میدانم و مطمئن هم نیستم، ساول باس ادعای کارگردانی سکانس دوش (و نیز طراحی بصری کل فیلم) را اول بار در سال 1973 مطرح کرد. اما برای کسانی هم که با او آشنا نیستند بد نیست چند خطی درباره‌اش بنویسم. ساول باس احتمالا معروفترین سازنده عنوان‌بندی فیلم در تاریخ سینماست که برای برخی از مشهورترین و بهترین فیلمهای تعدادی از فیلمسازان برجسته دورانهای مختلف، تیتراژ ساخته است. عنوان‌بندی‌های بشدت گرافیکی او که معمولا بی‌ارتباط با فضای فیلم نیستند از جهات مختلف کم‌نظیر و قابل تامل‌اند. او برای فیلمهای جان فرانکنهایمر، استنلی کریمر، بیلی وایلدر، کارول رید، ویلیام وایلر، لویس مایلستون، رابرت وایز، مارتین اسکورسیزی و بسیاری دیگر تیتراژ ساخت اما بدون شک مشهورترین عنوان‌بندی‌هایش مربوط به سه فیلم از هیچکاک (سرگیجه، شمال با شمال غربی، بیمار روانی) و نیز بسیاری از فیلمهای اتو پرمینجر کبیر بوده است. نمونه‌هایی از عنوان‌بندی‌های او را می‌توانید اینجا ببینید.

نظرات 3 + ارسال نظر
سروش 17 بهمن 1384 ساعت 16:08

شاد باشی عزیز از تو خیلی آموختم. میخواستم چیزی برات پیشنهاد کنم. لابد توجه دارید که در دیگر جاها خبره های امور مثلا همین خبرگان سینما فهرستی از شهکار های سینما از دید خودشان معرفی میکنند مثلا همین فهرست های جور واجور ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما و غیره.
اگر قرار بود شما هم همین کار را میکردید کدام فیلم ها را انتخاب میکردید؟ واقعا برای من یکی خیلی جالب خواهد بود چون تا هنوز در زبان فارسی چنین کاری نشده است. دوست دارم با شما مکاتبه داشته باشم. شاد باشی

راس و 18 بهمن 1384 ساعت 13:29 http://zian.persianblog.com

هوم! لپ کلام اینکه هیچکاک توی اون قضیه قتل زیر دوش گیر کرده و دست به دامن یه گرافیست شده! اصولا همیشه همین جوریه از فیلم ساز تا بقال هر وقت که کارشون به کسادی می خوره میان از یه گرافیست کمک می گیرن که به کارشون یه رونقی بده!

نوشته هات از خیلی از مطالب مزخرف و ترجمه های مزخرف تر مجله های سینمایی خوندنی تره. مخصوصا اونهایی که در مورد پاچینو٬دونیرو و کیشلوفسکی نوشتی. اگر ادامه بدی اشتراک سالانه می گیرم از وبلاگت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد