«هیچی» یک چیز خیلی نادر و عجیب و غریبی است که درست کردن آن کار هر کسی نیست. پلانها و سکانسهایی در فیلمهای سینمایی مختلف هستند که در آنها ثانیهها طی میشود بدون آنکه اتفاق خاصی بیافتد. در دیدار اول آن پلان یا سکانس چیزی بسیار عادی و حقیر بنظر میرسد. در واقع صحنه با هیچی طی میشود و جلو میرود و تمام میشود و جوری است که آدم فکر میکند اگر دو برابرش میکردند فرقی نمیکرد و اگر نصفش میکردند هم فایدهاش باندازه دو برابرش بود. در صحنه هیچی، معمولا حاشیه صوتی فیلم بدون تغییر است و ترکیببندی قاب و گرافیک تصویر تقریبا ثابت میماند. تحرک در صحنه نزدیک به صفر است و خلاصه در مجموع ظاهرا هیچی نیست و هیچ اتفاقی نیافتاده اما کارگردان میخواسته حرفهای زیادی را با همین هیچی بزند. استفاده و ساخت این هیچیها در یک فیلم شهامت و اعتماد بنفس بالایی را طلب میکند چون اندکی بیدقتی و یا تسلط ناکافی به فن فیلمسازی، این هیچی را خالی از محتوا و واقعا هیچی میکند. نکته خیلی جالب اینست که این هیچیها علیرغم اینکه همه در ظاهر هیچی و کاملا مشابه هستند اما تاثیرات متفاوتی دارند. برخی از آنها حتی یک جوری هستند که ببینده آن، در ابتدای ارائه هیچی یک حس دارد و با ادامه هیچی و پیشرفت آن حس دیگری پیدا میکند! بهرحال نمونههای این هیچیها هم کم نیستند. من در یادداشتهای آینده به چند تا از آنها اشاره میکنم تا منظورم را - اگر بشود - روشن کنم و بتوانیم نگاه گذرایی به انواع مختلف هیچی بیندازیم. بعدش دیگر خودتان میتوانید دنبال بقیه نمونهها بگردید و احتمالا کیف کنید.
گمان نمیکنم تعداد این یادداشتها حتی به عدد ده برسد. اما فعلا میخواهم چیزی بنویسم که برایم نوشتنش کاری نداشته باشد و این موضوع «هیچی» هم فقط به قصد تفریح نوشته میشود. به دور از هرگونه خودستایی یا مظلومنمایی یا هر چیز دیگر، این روش نوشتن من بسیار وقتگیر و نیازمند تمرکز بالا، مطالعه، بررسی و چکشکاری فراوان است و قبول کنید چند ماه نوشتن راجع به یک چیز خاص، کار اعصاب خرد کن و خسته کنندهای است. اما من متاسفانه یا خوشبختانه همین یک روش را برای پرداخت میپسندم و نوشتن در اینجا قبل از هر چیز تلاشی است برای آرام کردن خودم. انتقاداتی که دوستانم به من میکنند در باب اینکه این یک وبلاگ است و من دارم از آن استفاده نامعقولی میکنم را کاملا قبول دارم، ولی من هم اصراری ندارم که نویسنده یک وبلاگ باشم.