بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

سینمای ناطق 14- دیکتاتور بزرگ 2

توی یادداشتهایی که درباره سیر پیشرفتهای فنی در ناطق شدن سینما نوشتم موضوع استانداردسازی نحوه استفاده از صدا در سینما را مطرح نکردم که در اولین فرصت به آن هم میپردازم. فعلا همین را داشته باشید که نهایتا از اواسط سال 1931 امتیاز ضبط صدا بطور انحصاری در اختیار دو شرکت وسترن الکتریک و RCA قرار گرفت.

از تولد سینما در ابتدای قرن بیستم و طی سالیان متمادی که سینما از یک تفریح کوچک به یک تفریح بزرگ، از یک تفریح بزرگ به یک هنر، از یک هنر به مجموعه‌ای از شگردها، و از مجموعه شگردها به یک صنعت تغییر ماهیت داده بود، سال به سال تعداد فاکتورهای تاثیرگذار بر ساخت فیلم بیشتر و در نتیجه روند تولید آن پیچیده‌تر میشد. تا آنکه پس از 30 سال، این صدا بود که برای نخستین بار تسلط «واقعی» بانکها و شرکتهای سرمایه‌گذاری بر صنعت سینما را باعث شد.

روشن است که همه استودیوها به صدا احتیاج مبرم داشتند. و روشن است که بهمین دلیل همه استودیوها به سرمایه هنگفتی برای خریدن وسایل صدا و نیز تغییر و تجهیز کارگاههایشان احتیاج مبرم داشتند. و روشن است که برای تهیه وسایل باید به شرکتهای وسترن الکتریک و RCA و برای تهیه سرمایه به بانکهای وابسته به آنها روی میاوردند. و روشن است که برای آنکه در روند استثمار صنعت سینما احیانا چیزی از قلم نیافتد، طولی نکشید که نمایندگان این شرکتها در هیات مدیره شرکتهای فیلمبرداری نزول اجلال کردند و همراه سینماگران قدیمی که سینما را از نیستی به هستی آورده بودند به تعیین خط مشی کارخانه‌های فیلمبرداری پرداختند. البته گاه حضرات آقایان پا را از این هم فراتر مینهادند: بجای آنکه «همراه با سینماگران» تصمیم‌گیری کنند، «بجای سینماگران» تصمیم‌گیری میکردند. همین دوستان بودند که متخصصان صدابرداری را معین و منصوب میکردند و قدرت صدابرداران در سالهای 1929 و 1930 هم از همین جا ناشی میشود. اینها فقط از طرز کار میکروفون خبر داشتند ولی چون از پشتیبانی کسانی که مخارج استودیو را تامین میکردند برخوردار بودند، غالبا با شیوه «میخوام، میتونم، پس میکنم» حقوق و وظایف کارگردان و تهیه‌کننده را غصب میکردند و بهمین خاطر بود که دوره انتقال سینما از صامت به ناطق برای هنرمندان بسیار سخت گذشت. تهیه‌کنندگان که سرمایه اصلی‌شان علم و اطلاعی بود که از ارزشهای تفریحی و بازارپسند داشتند ناگهان خود را دست‌بسته یافتند. از این طرف کارگردانان نیز که لزوم حرکت و «زنده» بودن فیلمها را یک اصل بدیهی می‌پنداشتند، خود را اسیر و مطیع میکروفون دیدند. بگذریم...

فکسون روز به روز دارد بهتر میشود و هر دفعه گامهای کوچکی برمیدارد اما، پیشرفت معمولا با همین تاتی‌نباتی‌ها صورت میگیرد. خب، هر چقدر هم که سایت بهتر شود اشکالات یا نواقصش بیشتر به چشم میاید. بنظرم بد نیست اگر عضو سایت هستید و نکته‌ای چیزی بنظرتان رسید که در بهتر شدن سایت موثر بود بهشان بگویید. من خودم یکبار چنین کاری کردم و چند پیشنهاد کوچک دادم. اولا خیلی مودبانه تشکر کردند و بعد هم، ذره‌ذره آنهایی را که بنظرشان منطقی میامد اعمال کردند. تازه اسمم را هم توی فهرست تیم فکسون، بخش ایده‌دهندگان نمایش میدهند! (ناگفته نماند اولین سایتی که به این وبلاگ لینک داد و بعد لینک نداد و بعد دوباره لینک داد هم وبلاگ فکسون بود. تشکر، همراه با تعجب بسیار!). ولی دلیل حمایتم از آنها این نیست. کاری که این دوستان کرده‌اند آنقدر ارزشمند است که اگر توی صفحه اول سایت به من بدوبیراه هم بگویند از علاقمندی‌ام به آنها کم نمیشود.
... و یادمان باشد: فکسون یک IMDb به زبان فارسی نیست و نباید هم باشد.