بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

سینمای ناطق 0.1- صدای صامت 1

خیلی اتفاقی بذهنم رسید که بهتر بود قبل از اینکه به سینمای ناطق می‌پرداختم، از سینمای صامت می‌گفتم. عجالتا امروز از آن ایام می‌نویسم و احتمالا بجز این به 2 یادداشت دیگر هم نیاز باشد. بعدش Flash Forward میکنم به ایام خواننده جز و دوباره ادامه میدهم. ضمنا یک ذره گرفتارم و ممکن است چند وقتی کمتر به دنیای سایبر بیایم. (نه که تا حالا زود ‌به زود مینوشم، حالا میخوام دیر به دیر بنویسم!)
و اما، ... بقیه ماجرا!

خلاصه کلام آنکه بجز همان چند سال اول که دوران نوزادی سینما محسوب میشود، در واقع سینما هیچگاه صامت (به معنای کامل کلمه) نبوده. از همان اوائل، یعنی آن اوائلی که دوستان فیلمهای مسخره جالبشان را بعنوان برنامه‌های جنبی تاتر یا کنسرت نشان میدادند، فیلم از طبیعت تاتر و کنسرت بی‌بهره نبود و معمولا نوعی صدا با فیلم نوپای عزیزمان همگام بود.حتی تماشاخانه‌های کوچک و نه چندان جذاب با بلیطهای ارزان هم، برای خودشان پیانویی داشتند (غالبا پیانو، گاهی هم سازهای دیگر) که نوازنده با آن آهنگهای آشنایی را که در آن لحظه برای حال و هوای فیلم کمابیش مناسب می‌دید اجرا میکرد. البته اروپایی‌ها بیش از امریکاییها به این کار عادت و علاقه داشتند و هنگامیکه در سال 1912 ورود فیلمهای اروپایی به امریکا آغاز شد، این عادت هم در امریکا همه‌گیرتر شد. برای امریکایی، فهم فیلم اروپایی براحتی فهم فیلم امریکایی (با فرهنگ امریکایی) نبود و در نتیجه بخشی از آنچه را که تماشاگر از فلان صحنه «باید» می‌فهمید، موسیقی ارکستر به او «میفهماند». (آخه دنیا مث الان هنوز یه دهکده فسقلی جهانی نشده بود) قدرت منحصربفرد موسیقی فیلمهای اروپایی در این نکته نهفته بود که موسیقی فیلم فی‌البداهه شکل نمیگرفت. آنچه در انگلیس و خصوصا فرانسه رایج بود، تعیین موسیقی خاص برای صحنه خاص بود. گاه برای برخی صحنه‌ها یا حتی کل فیلم نیز موسیقی اوریژینال تصنیف میشد و ارکستر الزاما باید همانها را اجرا میکرد.

با آغاز دهه 1910 سینما حضور خود را به جامعه امریکا تحمیل کرد و همه فهمیدند فیلم و سینما چیزی بیش از یک سرگرمی جذاب ساده است. سال 1914 سال ساخت و گسترش سالنهای بزرگ و مجلل سینما در اکثر مناطق امریکا بود و تقریبا در همه آنها محلی برای استقرار ارکستر پیش‌بینی شده بود. بیشتر سینماها ارکستر خاص خودشان را داشتند که لااقل شبها در یک سانس فیلم را همراهی میکردند. در سایر سانسها ارکستر کوچک و کوچکتر میشد و گاه نیز به یک ارگ ساده اکتفا میشد. چندی بعد، همچنانکه سالنها به حومه شهر سرایت میکرد، سروکله وورلیتزر هم پیدا شد. بعضا طبل یا/و ویولن یا/و پیانو نیز در کنار آن حاضر بودند.

متاثر از همین فضا، دیود و. گریفیث (نه به این خاطر که از اروپاییها عقب نیفتاده باشد) از همان ابتدا برای تولد یک ملت - که بنظر من نخستین شاهکار واقعی تاریخ سینما، و ساخته نخستین غول تاریخ سینماست - در فکر موسیقی اوریژینال بود. آنچه جوزف کارل بریل ساخت با یک ارکستر کامل (یعنی حدود 70 ساز) اجرا میشد و او برای اجرا در سانسهای مختلف، چند تنظیم متفاوت از موسیقی را در نظر گرفت: تنظیم برای ارکسترهای کوچکتر، برای تریو و برای پیانوی سولو.