بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

همه چیز درباره ایو (۴)

اوائل پارسال خواستم یکسرى وبلاگ خوب سینمایى پیدا کنم و بطور منظم مطالبشان را بخوانم. طبیعى است اولین جایى که بنظرم آمد لیستى از وبلاگهاى درباره سینما داشته باشد category سینماى پرشین‌بلاگ بود. اولین یادداشتهاى بسیارى از آنها عباراتى مشابه این داشت: " آره، من به سینما خیلى علاقمندم و فیلم زیاد مى‌بینم، اما منتقد حرفه‌اى نیستم [احتمالا یعنى اینکه دیگه حداقلش منتقد معمولى هستم، نه اینکه کلا منتقد نباشم]. میخوام اینجا از فیلمایى که مى‌بینم و خوشم میاد بنویسم و برام مهم نیس بقیه از اون فیلم خوششون اومده یا نه. وقتى هم میخوام اونا رو نقد [؟] کنم درمورد اون چیزاییش مینویسم که برام جالبتر بوده..." جالب اینکه خیلى از آنها هم راکد بودند. بهرحال چند وبلاگ خیلى حسابى شناسایى کردم، ولى یا خیلى کم مینوشتند، یا در مورد سینما کم مینوشتند.

یک: خب بله! چاردیوارى اختیارى است و هرکس درمورد هرچیز هرجور که خواست مینویسد و من و شما حق نداریم به کسى برچسب قوى و ضعیف بزنیم. دو: خیلى از فیلمهاى خوب را میتوان و باید از جنبه‌هاى مختلف مورد بررسى قرار داد. درنتیجه اگر سروته بررسى یک فیلم قابل تأمل را در چندخط سرهم آوریم، بنظر من به فیلم و سازندگانش ظلم کرده‌ایم و زحمات آنان را عمدا نادیده گرفته‌ایم. سه: البته شاید داشتن چنین انتظارى از مدیوم وبلاگ نابجا بنظر برسد. شاید قابلیت ظهور و بروز چنین فعالیتى در قالب وب‌سایت نهفته باشد. ولى خب، تعداد سایتهاى سینمایى فارسى معدود است و تصدیق میکنید که تلاش(کمابیش نافرجام) این سایتها در توسعه عرضى است نه عمقى. تازه فیلم خارجى هم که کلا پیشکش! چهار: ایشان  یک منتقد سینمایى وبلاگ‌نویس روشنفکرند: "نوستالگیا را که دیده‌اید؟ ندیده‌اید؟! نچ نچ نچ! سه‌چهارم عمرتان بر فنا! چه‌جورى رویتان میشود بگویید من علاقمند سینما هستم درحالیکه این شاهکار را درک نکرده‌اید؟..." دوست محترم، من این فیلم را دیده‌ام و بدبختانه نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم. خب شما که سه‌چهارم عمرتان سر جایش است، حداقل یک زحمتى بکشید براى ما هم چهار خط توضیح بنویسید تا من بیسواد هم چهار کلمه یاد بگیرم. شما این وبلاگ را زده‌اید تا در مورد فیلمهایى که مى‌بینید توضیح دهید نه اینکه دل ما را بسوزانید. پنج: این یکى از آنور غش کرده: "چشمان تمام بسته را براى بار ششم دیدم. من مرده این فیلمم. چون دو تا عشقاى من (تام و نیکول) توش بازى میکنن!" بعد هم یک عکس مشترک بیربط از کروز و کیدمن گذاشته ته مطلب!

خلاصه کنم. بنظر میرسد ما هنوز در تعریف نقد و منتقد ابهام داریم... "منتقدان کارهایى انجام میدهند که ما را در امر درک فیلمها تیزبین‌تر و حساس‌تر میسازد. یکى از این کارهاى منتقدانه توصیف عناصر دیدارى و شنیدارى فیلمها و انفعالى است که در تماشاگران پدید میاورند." دو کار دیگر منتقد تفسیر برمبناى این توصیفات و درنهایت، تعیین خصائص زییابى‌شناسانه فیلم با اتکا بر مراحل قبل (توصیف و تفسیر) است. "در یک کلام نقد فیلم یک هنر، و متکى بر شیوه‌هاى غیرعلمى تفهم است." بر این اساس من حق ندارم خودم را منتقد و یا حتى آشنا به اصول نقد بدانم. در خوشبینانه‌ترین حالت، من یک علاقمند پیگیر سینما هستم.

بگذریم. هفته دیگر موضوع جدید را شروع میکنم. موضوعى همه‌پسند و به‌روز نیست و از این جهت پیشاپیش عذرخواهى میکنم. ولى خب، از آن دغدغه‌هاى شخصى قدیمى است. امیدوارم آخرش حداقل خودم ناراضى نشوم.