بیمار روانی

The Master's Masterpiece

بیمار روانی

The Master's Masterpiece

سینماى ناطق 1- مقدمه

روند کوچ سینما از صامت به ناطق یکی از مسائلی است که از قدیم به آن علاقمند بوده‌ام و سعی کرده‌ام از آن ایام هرچه بیشتر بدانم. اینکه سینما چی شد که ناطق شد و از آن مهمتر، اینکه وقتی ناطق شد چی شد. امیدوارم بتوانم در یادداشتهایی که خواهم نوشت شمایی کلی از آن ایام ارائه دهم و تا حدودی نشان دهم که اینطور نبوده که مثلا سینما ناگهان به تکنولوژی ضبط همزمان صدا دست پیدا کرد و بعد گفتند خب بیاییم از این امکان استفاده کنیم و همه استقبال کردند و بعد فیلمها ناطق شدند و هیچ اتفاق خاص دیگری هم نیافتاد. طبیعتا یادداشتهایم بیشتر نوعی داستانگویی از آن روزها و شرح‌ماوقع خواهند شد تا تحلیل و بررسی. قبل از اینکه شروع کنم بد نیست چند تا نکته را هم بگویم.

یک: این نوشته‌ها به وضعیت سینما از نیمه دهه 20 تا آخر دهه 30 میلادی خواهند پرداخت. دو: فعلا فقط مطالعه هالیوود مدنظرم است؛ هرچند ممکن است خیلی گذرا و کلی نگاهی هم به اتفاقات سینمای کشورهای اروپا انداخته شود. (آن سالها تقریبا چیزی بنام سینمای مستقل در امریکا وجود خارجی نداشته) سه: بهتر است بین مباحث "سینمای ناطق" و "صدا در سینما" تفکیک قائل شویم. چهار: خیلی به رشد تکنولوژیک سینما در آن سالها کاری ندارم. بیشتر تأثیرات ناطق شدن سینما روی اقتصاد سینما، بازیگری سینما، کارگردانی و فن سینما را میخواهم بررسی کنم. دیگر مسائل جالب که میشود درباره‌شان صحبت کرد بروز خلاقیتها، تحول در تکنیکها، تأثیرپذیری سینما از تأتر، تأثیرپذیری سینما از وقایع سیاسی،اجتماعی (خصوصا در اروپا)، تحلیل عباراتی چون "هنر سینما" و "صنعت سینما" در آن سالها، آثار جریان‌ساز چند کارگردان شاخص و... است. حالا اینکه بتوانم در مورد همه اینها مطلب بنویسم یا نه، موضوع دیگری است. پنج: تولید یک فیلم سینمایی در دهه 20 بسیار بسیار ساده‌تر از امروز بوده. این روزها جلوی عنوان یک فیلم در سایت IMDb، اول announced است، بعدش میشود preproduction، بعدش filming، بعد postproduction و بالاخره completed. این روند چند ماه طول میکشد و تازه بعد باید صبر کرد تا فیلم اکران شود. شاید من کلی اتفاقات و فیلمها و تأثیر آنها بر هم را ذکر کنم و تازه سال از 1928 بشود 1929 یا حتی همان 1928 بماند. علت این فشردگی زمانی یکی همین ساده‌تر بودن روند تولید و نمایش فیلم بوده و دیگر اینکه چون سینما هنوز صنعت نسبتا نوپایی بوده، تجربه‌گرایی، تأثیرپذیری (و تأثیرگذاری) و آزمون و خطا در آن بسیار بیشتر از امروز راه داشته. شش: نگاه من از دیدگاه یک مورخ سینما نیست. بررسیهای من خام و در حد توان و اطلاعات محدودم خواهد بود. هفت: نیمی از فیلمهایی را که از آنها نام خواهم برد خودم هم ندیده‌ام. ولی بی‌خیال، دارم قصه تعریف میکنم دیگر! هشت: منابع من عبارتند از خودم، آرشیو فیلم خودم و دوستانم، کتابهایم و درنهایت اینترنت. نه: احتمالا من از صفت "جالب" زیاد استفاده کنم. چون تقریبا هر چیزی که به این مسأله مربوط میشود در نظرم جالب جلوه میکند!

از اینها که بگذریم، خیلی هیجان انگیز است که شما راجع به یک موضوع اطلاعاتی دارید (کم و زیادش فرق نمیکند) و بخودتان میگویید بهتر است در مورد آن موضوع همینها را بنویسم. شروع که میکنید یکدفعه (بخاطر مطالعه بیشتر، یا نظرات دیگران، یا حتی شانس) چیزهای بیشتر و خوبتری در مورد همان موضوع بذهنتان میرسد و بعد آنها را هم مینویسید. این حس خیلی جالبی در آدم بوجود میآورد. در ایام آبی کیشلوفسکی خیلی اینطوری میشد و امیدوارم در مورد این یادداشتها هم اگر ادامه یابد همینطوری شود. تا چه پیش آید.