بسیاری معتقدند ثانیههای ابتدایی این نما در واقع فیلمبرداری ماهرانه از یک تصویر ثابت است، اما جنت لی نظری غیر از این دارد:
شاید مشکلترین نما برای من نمای آخر بود و گمانم از نظر تکنیکی هم همینطور بود. در آن دوران فوکوس اتوماتیک وجود نداشت و همزمان با حرکت دوربین مجبور بودند با عقب رفتن آن، فوکوس را بصورت دستی حفظ کنند که کار خیلی سختی بود. و برای من هم، داشتن حالت چشم خیرهای که به هیچ جا نگاه نمیکند و نگه داشتن این حالت بسیار مشکل بود. خصوصا که آب هم دور و برش بود. میدانید وقتی یک قطره آب سر میخورد چه میشود که... غلغلک میدهد! خلاصه که دیوانهکننده بود. مثل این بود که جایی از بدنت خارش داشته باشد و نتوانی آنرا بخارانی.
دوربین که به اندازه کافی از من دور شد و دیگر پلک زدن من دیده نمیشد، بالاخره هیچکاک با بشکن علامت داد که میتوانم کمی راحتتر باشم. خاطرم نیست چند بار این نما را گرفتیم. من و هیلتون گرین (دستیار کارگردان) سعی کردیم که تعداد دقیق برداشتها را بخاطر بسپریم ولی میدانم که که بیش از بیست بود. وضعیت سرم روی زمین خیلی ناراحتکننده بود، حالت چشمم... خیلی سخت بود و خیلی مشکل داشتیم، از نظر فنی هم همینطور. اما بالاخره همه چیز رو به راه شد. من نفس نمیکشیدم و فوکوس دوربین خوب پیش میرفت. اما فهمیدم که بخار آب روی تنپوشم تاثیر گذاشته و کاملا احساس میکردم که دارد از تنم کنده میشود. با خودم فکر کردم: «میدونی چیه؟ دیگه نمیخوام این برداشت رو تکرار کنم. واقعا نمیخوام!» کلی آدم و تکنیسین فنی در صحنه بودند و میدانستم که دوربین بخاطر زاویه من نمیتواند چیزی را ببیند اما برای افراد گروه کاملا قابل مشاهده بود. به خودم گفتم «نمیخوام آدم باحیایی باشم! بذار دید بزنن، چون من نباید باعث کات بشم. من نباید باعث کات بشم!» و همینطور هم شد. بالاخره کات داد!