یک. این سیاهه کوتاه یک غایب بسیار بزرگ دارد به نام اینگمار برگمان. وقتی کسی میگوید «روزگاری یک رویای بسیار بزرگ داشتم، ساختن یک فیلم بلند تنها با یک کلوزآپ» میفهمیم که این آدم چقدر در استفاده از ابزارش مسلط است و چقدر راحت میتواند (و توانسته) هیچی را جهتدهی کند. من متاسفانه دلم نیامد از بین انبوه هیچیهای شاهکارش فقط یکی را انتخاب کنم. نمیتوانستم یکی را انتخاب کنم و بگویم این شاخصتر از بقیه بود. یا همه یا هیچ. حیف.
دو. این فهرست هشت تایی بهیچ عنوان یک فهرست بهترینها نیست. ملاکهایم برای انتخاب آنها تنوع در کیفیت هیچی، طول هیچی، نحوه ارائه هیچی، سازنده هیچی، و زمان ساخت هیچی بوده و گمان هم میکنم که توانسته باشم هیچیهای نسبتا متفاوتی را معرفی کنم.
سه. شاید بد نباشد یکبار دیگر تعریفم از هیچی را تکرار کنم. هیچی از نظر من چیزی است که سه خاصیت داشته باشد. اول آنکه در یک هیچی هیچ اتفاق قابل ذکری نمیفتد و کنش و حرکت تقریبا صفر است. دوم آنکه هیچی چیزیست که تماشاگر حین دیدن آن جرئت میکند از خودش بپرسد «حالا که چی مثلا؟ ... ». و سوم آنکه در نگاه اول نمیشود تشخیص داد که چرا هیچی اینقدر طول کشیده است. چرا طول هیچی اینقدر است؟ چرا بیشتر نیست؟ چرا کمتر نیست؟ یک هیچی این سه ویژگی را دارد و در نگاه اول میشود حذفش کرد یا سادهتر برگزارش کرد ولی در نگاههای بعدی نمیشود چنین کرد!
چهار. یکی از دوستانم بهم گفت (و اینجا هم نوشته) که اگر از آخر آگراندیسمان نگویم انگار که هیچ ننوشتهام و چقدر درست گفت. جواب دادم که میخواستم از هر کارگردان فقط یک هیچی مثال بیاورم و اینطور نیست که این هیچیها محبوبترین هیچیهایم باشند. تنوع برایم ملاک بود وگرنه میشد حتی هر 8 یادداشت را به هیچیهای فوقالعاده آنتونیونی اختصاص داد. اگر قرار به معرفی باشد، با گذاشتن وقت، فشار به حافظه، اغماض در تعریف هیچی، و جستجو در انواع فیلمهای (نه الزاما داستانی) سینمایی، میتوان طول این فهرست را به راحتی چند برابر کرد. مثلا بذهنم رسید از سهگانه رجیو یا برکت نمونه بیاورم ولی متاسفانه دیر بذهنم رسید!
پنج. سعی کردم لحنم را در هر یادداشت تا حدی عوض کنم. دوست داشتم لحنم را به لحن فیلم و آن هیچی خاص نزدیک کنم اما اینکه چقدر موفق بودهام را نمیدانم. راستش الان که نگاه میکنم میبینم خیلی هم با هم فرق ندارند، متاسفانه البته.
شش. توی این دنیای مدرن که همه چیزش، از جمله فیلم ساختن و فیلم دیدنش سریع و ماشینی و بدبختانه «فرموله» شده، ساختن و دیدن هیچی غنیمتی است. بگردید و هیچیهای دیگری را ببینید و اگر خواستید و توانستید لذت ببرید. بنظرم این هیچیها یک جور تلنگر هستند برای سلیقههای خراب شده ما.
هفت. فقط یک وقت بیخودی تصور نشود که مطالب بعدی را هم همینطوری مینویسمها! من دوباره همان آدم تنبل سابق میشوم و دیگر نباید از من انتظار هفتهای دو پست داشت. بقول وینسنت هانا در مخمصه: خوش بگذره عوضی، قسر در رفتی! ... دارم میرم هتل... میرم یه دوش میگیرم، و یه ماه میگیرم میخوابم!